مرکز پاسخگويي: دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي: اعتقادات
موضوع فرعي: شهادت پيامبر اكرم(ص) و حضرت زهرا(س)
دو اتفاق مهم در تاريخ اسلام يعني رحلت جانگداز پيامبر مكرم(ص) و شهادت مظلومانة دخت گرامي حضرتش حضرت فاطمة زهرا(س) در فاصلة كوتاهي اتفاق افتاده است. چرا بايد محل اختلاف باشد؟ آيا واقعاً مسلمانان صدر اسلام و مورخان اين اندازه بي اعتنا بوده و فراموش كرده اند كه فاصلة اين دو واقعه 75 روز يا 95 روز است؟


پاسخ:
از ارتباط و اعتماد شما با اين مركز قدرداني و تشكر مي كنيم.

اختلاف در تاريخ شهادت حضرت زهرا(س) منحصر به اين دو قول نيست. اقوال متعدّد ديگري در اين حادثه است. اين اختلافات مي طلبد كه در آغاز كلام به نقل برخي از آن ها بپردازيم.

كمترين مدّت زندگي حضرت پس از رحلت پدر را چهل روز[1] و بيشترين مدّت را هشت ماه ثبت كرده اند.[2]

در اين ميان روايات ديگري همانند دو ماه،[3] هفتاد و پنج روز،[4] سه ماه، يكصد روز[5] و شش ماه نيز موجود است.[6]

شايان ذكر است كه قول مشهور بين شيعيان،همان رواياتي است كه تاريخ شهادت حضرت را سوم جمادي الثانيه يعني نود و پنج روز مي داند؛ از جمله: امام صادق(ع) فرمود: شهادت حضرت فاطمه(ع) در روز سه شنبه سوم جمادي الاخر سال يازدهم هجرت واقع شد.[7]

پس از نقل بيشتر روايات در تاريخ شهادت حضرت زهرا(س) اكنون به بررسي عوامل اختلاف در اين حادثه ميپردازيم.

عواملي چند ممكن است منشأ اين اختلافات باشد كه به برخي اشاره مي شود:

1ـ نقل حوادث تاريخي در آن دوران همانند امروز نبود كه به صورت نوشته و كتاب در آيد و به نسل هاي بعدي منتقل شود، بلكه انتقال رويدادهاي تاريخي به طور عمده شفاهي بود و از خاطر و ذهن افرادي چند به اذهان ديگران منتقل مي شد. بديهي است كسي نمي تواند ادّعا كند كه همة اين ناقلان از اشتباه مصون بودند.

2ـ از سوي ديگر در آن روزها مسلمانان سرگرم جنگ بودند. آيا در چنين شرايطي ممكن است كساني باشند كه اين دغدغه را داشته باشند كه حوادث تاريخي را به نحو دقيق ثبت نمايد؟

3ـ از همه مهم تر اختلاف و دسته بندي هاي سياسي كه پس از رحلت رسول خدا(ص) پديد آمد و كساني كه روي كار آمدند و قدرت را در دست گرفتند، تا آن جا كه توان داشته اند، تاريخ حادثه ها را دست كاري كرده اند،[8] پراكندگي گفتار تاريخ نگاران در اين موضوع گواهي روشن بر تحريف عمدي آنان در تاريخ شهادت حضرت زهرا(ع) است.

اينك مناسب است به بررسي روايات و جرح و تعديل آن ها بپردازيم و يكي از آن ها را به عنوان صحيح ترين قول انتخاب كنيم.

1ـ برخي از اين روايات گوياي اين مطلب بود كه مدّت حيات آن بانوي يگانه پس از رحلت پدر چهل روز طول كشيده است.[9]

اين گونه روايات اوّلاً: مرفوعه و بي سند است، پس از اعتبار كافي برخوردار نيست؛ ثانياً: روايات ديگري مي تواند مفسّر اين گونه روايات باشد؛ از آن جمله: ابن فتال نيشابوري نقل كرده است: پس از ماجراهايي كه ميان دختر پيامبر(ص) و عمر پيش آمد و عمر قبالة فدك را از آن حضرت گرفت و پاره كرد، حضرت فاطمه(ع) به شدّت مريض شد و چهل روز آن مريضي به طول انجاميد كه سرانجام آن، شهادت حضرت بود.[10]

با قرار دادن اين دو روايت در كنار يكديگر مي توان نتيجه گرفت كه مدت مريضي حضرت پس از رحلت پدر، چهل روز بوده است، نه مدّت حيات و زنده بودن.

2ـ رواياتي كه مدّت حيات و زندگي حضرت زهرا(ع) را پس از رحلت پدر دو يا شش و يا هشت ماه بيان كرده اند، چون سند ندارند و يا از امام(ع) نقل نشده، نمي تواند معتبر و قابل توجّه باشند.

3ـ گفتيم: بعضي از احاديث گوياي اين بود كه حضرت پس از رحلت رسول خدا(ص) سه ماه يا يكصد روز در قيد حيات بود،[11] اين گونه احاديث را ممكن است با حديث مشهور طبري كه شهادت حضرت را سوم جمادي الثانيه مي داند،[12] بدين طريق جمع كرد كه: سه ماه پنج روز كمتر از سوم جمادي الثانيه يعني نود و پنج روز و يكصد روز، پنج روز بيشتر مي شود و تفاوت چند روز قابل توجّه نيست؛ مرحوم مجلسي نيز به اين مطلب اشاره دارد.[13]

4ـ تنها رواياتي كه لازم است به تحليل و بررسي آن ها برسيم، روايات هفتاد و پنج روز و سوم جمادي الثانيه يعني نود و پنج روز است.

تاريخ هفتاد و پنج روز به دو طريق (ابوعبيدة حذّا[14] و هشام بن سالم[15]) از امام صادق(ع) نقل شده است.

به تاريخ سوم جمادي الثانيه يعني نود و پنج روز در روايت ابوبصير، نيز از امام صادق(ع) تصريح شده است.[16]

اين دو تعبير ( با توجّه به قول مشهور شيعه دربارة رحلت پيامبر(ص) در بيست و هشتم ماه صفر) با هم تعارض دارد، چون كه هفتاد و پنج روز پس از رحلت پيامبر(ص) موافق سيزدهم جمادي الأولي مي شود، نه سوم جمادي الثانيه.

اين تعارض ما را ملزم مي كند كه يكي از دو كار را براي رفع تعارض داشته باشيم:

الف)بگوييم كه تصريح به سوم جمادي الثانيه در روايت ابوبصير، كلام راوي است، نه كلام امام صادق(ع).

ب) تعبير خمسه و سبعين اشتباه نسّاح (اشتباه تاريخ نويسان يا راويان حديث) باشد، به جهت شباهت واژة سبعين با تسعين.

تصرّف نخست را به جهت اعتبار راوي يعني ابوبصير نمي توان پذيرفت. ابوبصير شخصي نيست كه چيزي را به كلام امام صادق(ع) بيفزايد. علاوه بر اين آراي قدماي اصحاب شيعه بر يكي از سه محور: ثلاثه أشهر، سوم جمادي الثانيه و خمسه و تسعين(95) روز دور مي زند.

پس تنها راه جمع بين اين دو گروه از روايات تصرّف در لفظ سبعين است، در نتيجه قول نود تا صد روز كه همان 95 روز است تقويت مي گردد.

دو نكتة ديگر نيز مؤيّد اين گزينه است:

1ـ رواياتي كه آغاز بيماري حضرت را پنجاه روز پس از رحلت پدر مي داند و مي گويد: حضرت زهرا(ع) چهل روز در بستر بيماري بود.[17]

2ـ امام صادق(ع) فرمود: پس از وقايعي كه بين حضرت زهرا(ع) از يك سو و ابوبكر و عمر از سوي ديگر پيش آمد، حضرت در اثر ضربات عمر هفتاد و پنج روز مريض بود.[18]

طبيعي است كه آغاز اين وقايع ناگوار و مريضي حضرت، مدّت زماني پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است؛ اين خود مؤيّد قول به شهادت حضرت در سوم جمادي الثانيه است.

در پايان تذكّر اين نكته را لازم مي دانيم كه: بحث بر پايي عزا كه در هر دو تاريخ مورد بحث، توصيه مي شود، مي تواند به جهات ديگري نيز باشد. مثلاً آشنايي هر چه بيشتر با درد و غم هاي اهل بيت پيامبر(ص) و مظلوميت آن ها و ... بنابراين مناسب است شيعيان در هر دو تاريخ (75 و 95 روز) مجالس عزا بر پا كرده و در سوگ تنها يادگار پيامبر(ص) و اولين شهيدة راه ولايت و امامت به سوگواري و عزاداري بپردازند و ياد آن حضرت را زنده نگه دارند.

***
پاورقي:
[1] مجلسي، بحارالانوار، ج 43، ص 212، ح 41، به نقل از عيون المعجزات.

[2] همان،ص 213، ح 44.

[3] همان.

[4] كليني، محمد بن يعقوب،كافي، ج 1، ص 458، ح 1 و ج 3،ص 228، ح 3 و ج 4، ص 561، ح 3.

[5] بحارالانوار، ص 213، ح 44.

[6] همان، ص 200،به نقل از مصباح الانوار، ص 214.

[7] طبري، محمد بن جرير، دلائل المامه، ص 134، 43.

[8] شهيدي، جعفر، زندگاني فاطمة زهرا(ع)، ص 154 - 155.

[9] بحارالانوار، ج 42، ص 212، ح 41.

[10] نيشابوري، محمد بن فتال، روضه الواعظين، ص 151.

[11] بحارالانوار، ص 213، ح 44.

[12] طبري، همان.

[13] مجلسي، همان، ص 216 - 215.

[14] كليني، همان، ج 1، ص 458.

[15] كليني، همان، ج 3، ص 228، ح 3 و ج 4، ص 561، ح3.

[16] طبري، همان.

[17] مجلسي، همان، ص 201، به نقل از مصباح الأنوار، نيشابوري، محمد بن فتال، همان.

[18] مفيد،محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص 185.