رسم اهل عزا


رسم اهل عزا





اين سخن هست ز آل معصوم

بين اعراب بود اين مرسوم



تا كه يك مؤمني از اهل عرب

رود از دار فنا جانب رب



چند روزي دگر از بيت عزا

نرود سوي سما دود غذا



گفت راوي كه پس از مرگ رسول

درعزاخانه زهراي بتول



ديده ام ديد به كاشانه او

دود بالا رود از خانه او



در تعجب بشدم از چه سبب

شده در خانه او ترك ادب



بدويدم به سوي اهل عزا

كه بپرسم سبب طبخ غذا



ناگهان چشم من از دور بديد

طعم آن دود غذا را بچشيد



راه آن كوچه كه مسدود شده

خانه وحي پر از دود شده



آتش از بس كه برافروخته بود

در و ديوار همه سوخته بود



آنچه ديدم به ظهور و به شهود

فاطمه بود در آن آتش و دود



هاتفي گفت علي خانه نشست

پهلوي فاطمه از دربشكست



بهر مظلومي زهراي عزيز

اشك اي ديده آرام بريز