بر سر قبر پدر
فاطمه (ع) براي آخرين بار و به عنوان اتمام حجت اين چند جمله را خطاب به مردم بيان فرمود و آن گاه به سوي تربت پدر- كه در كنار مسجد قرار داشت- متوجه شد و با دلي سوزان و قلبي داغدار درد دل خود را در قالب اشعاري چند با پدر بيان فرمود:
قد كان بعدك انباء و هنبثه
لو كنت شاهدها لم يكثر الخطب [1] .
انا فقدناك فقد الارض و ابلها
و اختل قومك فاشهدهم و لا تغب [2] .
و كل اهل له قرب و منزله
عند الاله علي الادنين مقترب [3] .
ابدت رجال لنا نجوي صدورهم
لما مضيت و حالت دونك الترب [4] .
تهجمتنا رجال واستخف بنا
لما فقدت و كل الارض مغتصب [5] .
و كنت بدرا و نورا يستضاء به
عليك تنزل من ذي العزه الكتب [6] .
و كان جبريل بالايات يونسنا
فقد فقدت فكل الخير محتجب [7] .
فليت قبلك كان الموت صادفنا
لما مضيت و حالت دونك الحجب [8] .
انا رزينا بما لم يرز ذوشجن
من البريه لا عجم و لا عرب [9] .
پاورقي
[1] ترجمه اين دو شعر پيش از اين گذشت.
[2] ترجمه اين دو شعر پيش از اين گذشت.
[3] و خاندان هر بزرگي که نزد خدا قرب و منزلتي داشت در پيش نزديکان او محترم بودند، جز ما که مرداني چند از امت تو پس از رفتن و در خاک پنهان شدنت کينه هايي را که در سينه داشتند آشکار ساختند.
[4] و خاندان هر بزرگي که نزد خدا قرب و منزلتي داشت در پيش نزديکان او محترم بودند، جز ما که مرداني چند از امت تو پس از رفتن و در خاک پنهان شدنت کينه هايي را که در سينه داشتند آشکار ساختند.
[5] پس از فقدان تو مرداني بر ما يورش برده و به ما استخفاف روا داشتند و زمين را بر ما تنگ گرفتند.
[6] تو ماه درخشان و چراغ زندگاني ما بودي و کتابها از جانب خداي با عزت بر تو نازل مي شد.
[7] جبرئيل به وسيله ي آيات قرآني پيوسته مونس و همدم ما بود، تو رفتي و همه ي خيرات از ما پنهان شد.
[8] اي کاش پيش از تو مرگ به سراغ ما آمده بود و پس از رفتن تو و حايل شدن پرده ها ميان ما و تو زنده نبوديم.
[9] ما به چنان مصيبتي دچار شديم که هيچ اندوه رسيده اي از عرب و عجم به چنين مصيبتي دچار نشده است.