بازگشت

راز پيغمبر با فاطمه




شيخ طوسي در كتاب امالي به سند خود از عايشه روايت كرده كه گويد: من كسي را در گفتار شبيه تر از فاطمه به رسول خدا (ص) نديدم، و چنان بود كه هر گاه فاطمه بر پيغمبر وارد مي شد و او را در جاي خود مي نشانيد و فاطمه نيز هر گاه پدرش به خانه ي او مي رفت همين كارها را انجام مي داد، و چون هنگام رحلت رسول خدا (ص) رسيد گريان شد سپس براي بار دوم آهسته با او سخن گفت كه فاطمه خندان شد.

عايشه گويد: من تعجب كرده آن حالت را كه از فاطمه ديدم پيش خود گفتم: من فاطمه را برترين زنان مي دانستم، اما اكنون دانستم كه او نيز مانند زنان ديگر است، زيرا در حالي كه مي گريست ناگهان خندان شد! و روي همين جهت سبب آن حالت را از او پرسيدم! فاطمه در پاسخ گفت: اگر سبب را بگويم آن وقت من راز نگهدار نخواهم بود. اين ماجرا گذشت و چون رسول خدا (ص) از دنيا رحلت فرمود سبب آن حالت را از فاطمه پرسيدم و او در جواب من گفت: دربار اول به من خبر مرگ خود را داد و من


گريان شدم و در بار دوم به من خبر داد نخستين كسي كه از خاندان من به من ملحق مي شود تو هستي و من خندان شدم.

نگارنده گويد: حديث فوق خلاصه ي احاديث بسياري است كه علماي اهل سنت مانند بخاري و ترمذي و احمد بن حنبل و ابن اثير و ديگران در كتابهاي خود به اجمال و تفصيل نقل كرده اند. [1] .


پاورقي

[1] براي اطلاع بيشتر از متن آنها مي توانيد کتاب فضائل الخمسه، ج 3، صص 139 به بعد مراجعه کنيد.