بازگشت

بانوي نمونه




و براي درك بهتر اين مطلب بايدبه اين نكته نيز توجه داشته باشيم كه يك بانوي وظيفه شناس آن زني است كه در ميان خانه و كنار وظيفه اي كه در مورد ساختمان محيط از نظر آماده كردن احتياجات داخلي و رفع نيازمنديهاي جسمي افراد خانواده دارد، در فكر رفع مشكلات روحي و تهيه ي نيازمنديهاي روحي افراد خانواده يعني شوهر و فرزند خود نيز باشد، نه اينكه مانند بسياري از زنان بوالهوس روز تنها در فكر خودآرايي و اشباع غرايز و هوسهاي نفساني خود بوده و همه را فداي هواهاي شيطاني خود كند، چنانكه يك مرد مربي و دلسوز براي زن و فرزند آن مردي نيست كه تنها در فكر پرورش جسم زن و فرزند و تهيه ي نان و آب و خوراك و پوشاك افراد خانواده باشد، بلكه بايد تمام تمايلات آنها را چه جسمي و چه روحي در نظر بگيرد و همه را به موازات يكديگر پرورش دهد، و همان طور كه در فكر خوراك جسم آنهاست در فكر خوراك روح آنان نيز باشد.

يك مادر خوب و نمونه بايد بداند كه كودك همان طور كه گرسنه ي غذاست به همان گونه تشنه ي محبت و عطوفت است، و همان گونه كه عاشق زيبايي هاي طبيعت


است به همان گونه عاشق زيباييهاي اخلاقي است، عشق به راستي و درستي و ايمان و معرفت نسبت به خالق اين جهان در كودك يك امر فطري و طبيعي است كه احتياج به تربيت و پرورش دارد «كل مولود يولد علي الفطره و ابوانه يهودانه و ينصرانه» [1] .

و در مورد شوهرداري هم بايد متوجه اين نكته باشد كه شوهر نيز همانند افراد ديگر خانواده از بانوي خانه توقع دارد تا زيبايي ظاهر را با محبت و گذشت و اغماض و قناعت و آبروداري و سايز زيبايي هاي اخلاقي توأم كرده و بياميزد، شوهر دوست دارد زنش با اخلاق، سازگار، سپاسگزار، منظم، باشد و براي همان كه دستگاه عظيم و منظم آفرينش و آفريننده ي جهان هستي، او را آفريده به همان گونه باشد يعني به طور كلي وسيله ي آرامش خاطر و تسكين دل شوهر باشد.

«و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون» [2] .

و حالا به گوشه هايي از زندگي زهرا كه در تاريخ ثبت شده و به دست ما رسيده نگاه كنيم و شيوه ي صحيح خانه داري و سلوك با شوهر و تربيت فرزند و خلاصه ي آنچه را وظيفه ي يك بانوي خانه و يك مادر نمونه است از او بياموزيم:

اولا از مجموع رواياتي كه در حالات فاطمه وارد شده چنين استنباط مي شود كه آن حضرت هميشه كار خانه را بر كار خارج مقدم مي داشت و تا مي توانست از خانه بيرون نمي رفت، و بلكه خرسند بود و دوست مي داشت حتي المقدور محيط بيرون را نبيند و با مردان تماس نداشته باشد.

در حديثي از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: ميان علي (ع) و فاطمه درباره ي تقسيم كارها بحث شد و براي حل اين مشكل به نزد رسول خدا (ص) رفتند و پيغمبر (ص) اين گونه تقسيم كرد كه هر كاري مربوط به داخل خانه است به عهده ي


فاطمه (ع) و كارهاي خارج از خانه به عهده ي علي (ع) باشد. فاطمه (ع) به قدري از اين تقسيم خوشحال شد كه گفت: جز خدا كسي نمي داند تا چه اندازه من از اين تقسيم خوشحال شدم كه رسول خدا (ص) كار مردان (يا كاري را كه موجب تماس با مردان است) از عهده ي من برداشت [3] .

در حديث ديگري از علي (ع) روايت شده كه فرمود: روزي نزد رسول خدا (ص) نشسته بودم و آن حضرت از ما پرسيد:

«اي شي ء خير للمراه»؟

(چه چيز است كه براي زن بهتر از هر چيز است؟)

ما نتوانستيم جواب آن را بگوييم تا اينكه از نزد آن حضرت پراكنده شديم و من به خانه و به نزد فاطمه آمدم و سوالي را كه پيغمبر (ص) از ما كرده بود بدو گفتم، و اظهار داشتم ما جوابي نداشتيم كه بگوييم.

فاطمه گفت: ولي من جواب آن را مي دانم، آن گاه گفت:

«خير للنساء ان لايرين الرجال و لايراهن الرجال».

(بهترين چيز براي زنان آن است كه مردان بيگانه را نبينند، و مردان بيگانه آنها را نبينند.)

علي (ع) گويد: من به نزد رسول خدا (ص) بازگشتم و بدو گفتم: شما چنين سوالي از ما كردي و پاسخش اين است!

پيغمبر (ص) فرمود: تو كه پيش من بودي و پاسخ اين سوال را نمي دانستي چه كسي آن را به تو ياد داد؟

گفتم: فاطمه.

رسول خدا (ص) از اين پاسخ به وجد آمده و گفت:

«ان فاطمه بضعه مني»!


(براستي كه فاطمه پاره ي تن من است [4] .)

و در روايت ديگري اين گونه است كه رسول خدا (ص) حال زن را از اصحاب و يارانش پرسيد و آنها در پاسخ گفتند: زن عورت است؟ حضرت پرسيد: در چه وقت است كه زن مي تواند از هر وقت ديگري به خدا نزديكتر باشد؟ اصحاب نتوانستند پاسخ سوال را بدهند، تا اينكه مطلب به گوش فاطمه (ع) رسيد و او در جواب گفت:

«ادني ماتكون من ربها ان تلزم قعر بيتها».

(آن وقتي كه ملازم قعر خانه ي خود باشد از هر زمان به خدا نزديكتر است.)

در اينجا بود كه رسول خدا (ص) فرمود:

«ان فاطمه بضعه مني»

(براستي كه فاطمه پاره ي تن من است. [5] ).


پاورقي

[1] مضمون حديثي است که از رسول خدا (ص) نقل شده (بحارالانوار، ج 2، ص 88) و معناي آن اين است که هر مولودي با فطرت مذهبي و معرفت الهي به دنيا مي آيد و پدر و مادرند که او را به آيين يهوديگري و نصرانيت (يعني به آيين خود) درمي آورند.

[2] سوره ي روم، آيه ي 21.

[3] بحارالانوار، ج 43، ص 81.

[4] کشف الغمه، ج 2، ص 92 و در کتب عامه و اهل سنت نيز مانند حليه الاولياء، ج 2، صص 40 و 174؛ کنزالعمال، ج 8، ص 385؛ حديث فوق را با مختصر اختلافي از علي (ع) روايت کرده اند، و در مناقب ابن شهر آشوب است که اين سوال را از خود فاطمه کرد و چون پاسخ داد فاطمه (ع) را به سينه چسبانيد و فرمود: «ذريه بعضها من بعض».

[5] بحارالانوار، ج 43، ص 92.