بازگشت

فاطمه راستگوترين مردم پس از رسول خدا




حاكم در كتاب مستدرك [1] و ابونعيم در حليه الاولياء [2] و ديگران به سند خود از عايشه روايت كرده اند كه گويد:

«ما رايت احدا اصدق من فاطمه (ع) غير ابيها».

(پس از رسول خدا (ص) هرگز كسي را راستگوتر از فاطمه نديدم.)

و محب طبري در الرياض النضره [3] از رسول خدا (ص) روايت كرده كه پيغمبر به علي (ع) فرمود:

«اوتيت ثلاثا لم يوتهن احد و لا انا، صهرا مثلي و لم اوت انا مثلي، و اوتيت زوجه صديقه مثل ابنتي و لم اوت مثلها زوجه، و اوتيت الحسن و الحسين من صلبك و لم اوت من صلبي مثلهما، و لكنكم مني و انا منكما».


(سه نعمت به تو عطاء شده كه به هيچ كس حتي خود من نيز عطا نشده:

1. پدر زني همچون من داري كه چنين پدر زني به من داده نشد.

2. همسري صديقه (و راستگو) همچون دخترم به تو داده شد كه چنين همسري به من داده نشد.

3. حسن و حسين از صلب تو هستند و چنين فرزنداني از صلب من نيامدند.

به دنبال آن فرمود: ولي چيزي كه هست اينكه شما از من هستيد من هم از شمايم.)

و نيز ابونعيم در حليه الاولياء روايت كرده كه هنگامي ميان فاطمه (ع) و عايشه اتفاقي رخ داد، و عايشه به رسول خدا (ص) عرض كرد: جريان را از فاطمه بپرس و هر چه او بگويد درست است، چون فاطمه دروغ نمي گويد. [4] .

اينها شمه اي بود از فضايل بانوي اسلام از روي تفاسير آيات قرآن و روايات و در فصول گذشته نيز برخي از اين گونه روايات ذكر شده و در بخشهاي آينده نيز پاره اي از آنها خواهد آمد.

اگر بخواهيم بهتر به عظمت فاطمه (س) پي ببريم بايد زندگي پر ماجراي او و اعمال و رفتارش را در آن روزگار اندكي كه در اين جهان ناپايدار و دنياي بي اعتبار به سر برد از نظر بگذرانيم و آن فداكاريها و مبارزاتي را كه عليه ظلم و تجاوز و انحراف انجام داد با تمام محدوديتها و مشكلاتي كه سر راهش وجود داشت بخوانيم تا سر اين همه تمجيد و حقيقت و معناي اين همه حديث اعجاب آور براي ما روشن شود.

زيرا اين احاديث به منزله ي آيينه و يا چراغي است كه شخصيت وجودي يادگار پيامبر بزرگوار اسلام را جلوه گر ساخته و ما را به عظمت مقام او راهبري مي كند، تا ما از نزديك كردار و رفتار و سخنان پر ارج و بلند او را از نظر گذرانده و الگو و معياري براي رسيدن به مراتب عاليه ي انساني و كمال نفساني خويش قرار دهيم، و راه او را براي وصول به هدف نهايي انسانيت در پيش گيريم.

و براستي فاطمه (س) از نظر رفتار و كردار و شهامت و فداكاري يك بانوي نمونه


بود كه دنيا نظير او را نديده و هيچ مادري مانندش نزاييده است.

و به گفته ي ملك الشعراء بهار، شاعر تواناي معاصر، در ضمن آن قصيده ي بلند و والايش در مدح فاطمه گويد:


زهرا آن اختر سپهر رسالت

كو را فرمان برند ثابت و سيار


فاطمه فرخنده مام يازده سرور

آن بدو گيتي پدرش سيد و سالار


پرده نشين حريم احمد مرسل

صدر گزين بساط ايزد دادار


عرفان عقد است اوست واسطه ي عقد

ايمان پرگار، اوست نقطه ي پرگار


بر همه اسرار حق ضميرش آگاه

عنوان از نامه ي او به نامه ي اسرار


از پي تعظيم نام نامي زهراست

اينكه خميده است پشت گنبد دوار


بر فلك ايزدي است نجمي روشن

در چمن احمدي است نخلي پربار


بار ولايش بدوش گير و مينديش

اي شده دوش تو از گناه گران بار


قدرش از جمله كائنات فزون است

ني ني كور است زين فزونتر مقدار


چندش مقدار بايد آنكه جهانش

چون رهبان ايستاده فرمان بردار


راستي اربنگري جز اين گهر پاك

از دو جهانش غرض نبود جهاندار


عصمت چرخ است او است اختر روشن

عفت بحر است و او است گوهر شهوار


آدم و حوا دو بنده ايش به درگاه

مريم و عيسي دو چاكريش به دربار


كوس كمالش گذشته از همه گيتي

صيت جلالش رسيده در همه اقطار


فر و شكوه و جلال و حشمت او را

گر تو نداني ببين به نامه و اخبار


اكنون يك سير اجمالي و يك نگاه كوتاه به زندگي فاطمه بيفكنيم تا صدق گفتار ما بهتر روشن و معلوم شود:


پاورقي

[1] زندگاني حضرت محمد (ص)، ج 3، ص 150.

[2] زندگاني حضرت محمد (ص)، ج 2، ص 41.

[3] زندگاني حضرت محمد (ص)، ص 202.

[4] حليه الاولياء، ج 2، ص 42.