بازگشت

لوح آسماني




ابي بصير از امام صادق (ع) داستاني را نقل مي كند كه پرده از مقام معنوي فاطمه (ع) برمي دارد. امام صادق (ع) مي فرمايد: روزي پدرم (امام محمد باقر (ع)) به جابر عبدالله انصاري گفت: با تو كاري دارم، كي وقت داري تا با هم به گفتگو بنشينيم. جابر گفت: هر وقت كه شما


دوست داشته باشيد. سرانجام وقت ملاقات فرارسيد.

امام محمد باقر (ع): جابر! لوح آسماني كه در دست مادرم فاطمه (ع) ديدي چه بود؟ و مادرم راجع به اين لوح چه گفت؟

جابر: خدا را بر آنچه مي گويم شاهد مي گيرم، روزي براي عرض تبريك ولادت حسين (ع) خدمت مادرت فاطمه رسيدم. لوحي سبز رنگ كه پنداشتم از زمرد است در دست او ديدم، در آن نوشته اي بود به رنگ طلايي خورشيد. به او گفتم: فدايت شوم، اي دختر رسول خدا! اين لوح چيست؟ گفت: اين لوحي است كه خداوند به پدرم هديه داده كه اسم پدر، شوهر، فرزندان و جانشينان از فرزندانم در آن نگاشته شده است و پيامبر (ص) آنرا به من بخشيدند تا بشارتي بر من باشد.

مادرت فاطمه (ع) لوح را بدست من داد آن را خواندم و نسخه اي از آن استنساخ نمودم.

امام محمد باقر (ع): آيا مي تواني نسخه ات را به من نشان دهي؟

جابر: بلي، همراه من به خانه بياييد. جابر كاغذ نوشته اي بيرون آورد.

امام محمد باقر (ع): اي جابر! نوشته را نگاه كن من آن را مي خوانم تو مقابله كن، جابر نوشته خود را نگاه مي كرد و امام (ع) آن را (از حفظ) مي خواند. همه كلمات با يكديگر مطابقت داشت.

جابر: به خدا قسم همين است كه من در لوح ديدم و از آن نسخه برداشتم.


در آن لوح نام چهارده معصوم همراه با خصوصيت آنها و اصول كلي وظائف آنها نوشته شده بود [1] .


پاورقي

[1] اصول کافي کتاب الحجه باب ما جاء في الاثني عشر و النص عليهم حديث 3 ص 442 و وسائل الشيعه ج 11 ص 490 و 491 روايت 18 و 20 و 21 از سه طريق از جابر نقل کرده است.

الخصال ج 2 ص 478، اختصاص ص 210- 212 و احتجاج طبرسي ج 1 ص 162 و ج 2 ص 296.