بازگشت

مراسم عروسي و زفاف




از ماجراي عقد و نامزدي فاطمه مدتي- شايد چند ماه- گذشت و علي (ع) شرم داشت درباره ي عروسي فاطمه سخني به ميان آورد، تا سرانجام زناني كه در خانه ي رسول خدا (ص) بودند يا به مناسبتهايي رفت و آمد مي كردند به فكر افتادند در اين باره سخني بگويند و با كسب اجازه از علي (ع) به نزد رسول خدا (ص) آمده و بحث عروسي فاطمه را به ميان كشيدند.

از آن جمله نام ام ايمن [1] و ام سلمه در روايات ذكر شده كه اين مطلب را نزد رسول خدا (ص) عنوان كردند و سخن را از اينجا آغاز كرده كه گفتند:


اي رسول خدا براستي اگر خديجه زنده بود با انجام مراسم عروسي فاطمه ديدگانش روشن مي شد!

با شنيدن نام خديجه سرشك از ديدگان پيغمبر جاري شد و به ياد آن بانوي فداكار و مهربان افتاده فرمود: خديجه! و كجا همانند خديجه زني يافت مي شود؟ در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند او مرا تصديق نمود، و در راه پيشرفت و ترويج دين خدا مرا ياري كرد و دارايي خود را در اختيار من قرار داد، و بانويي كه خداي عزوجل مرا مامور كرد تا او را مژده دهم كه خانه اي از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد كرد...

ام سلمه كه اين سخنان را شنيد و دگرگوني حال پيغمبر را ديد عرضه داشت: پدر و مادر ما به قربانت! شما هر اندازه درباره ي خديجه بفرماييد درست و صحيح است، جز آنكه از دنيا رفت و به سوي پروردگار خويش بازگشت و خداي تعالي ما را با او در بهترين جايگاه بهشت جاي دهد.

اما موضوعي كه ما به خاطر آن خدمت شما آمده ايم آن است كه برادر و پسر عموي شما علي بن ابيطالب مايل است تا شما درباره اش محبتي نموده اجازه دهيد همسرش فاطمه را به خانه ي خود ببرد و بدين ترتيب سر و ساماني به زندگي او بدهيد!

پيغمبر پرسيد: چرا خود علي در اين باره به من مراجعه نكرده؟

عرض شد: حيا و شرم مانع او از اين كار گرديده است.

ام ايمن از طرف رسول خدا (ص) مامور شد، تا علي (ع) را خبر كرده به نزد آن حضرت ببرد، و چون بيامد پيش روي پيغمبر نشست و از شرم سر خود را به زير افكند، رسول خدا (ص) بدو فرمود:

آيا مايل هستي همسرت را به خانه ببري؟

علي (ع) همچنان كه سرش به زير بود پاسخ داد:

آري پدر و مادرم به فدايت!

پيغمبر (ص) نيز با خوشحالي موافقت خود را براي انجام اين كار اعلام كرده و به دنبال آن فرمود:

همين امشب يا فردا شب ترتيب اين كار را خواهم داد.


علي (ع) برخاست و رسول خدا (ص) نيز به زناني كه در آنجا بودند (و شايد انتظار موافقت پيغمبر اسلام را مي كشيدند تا هر كدام به نحوي در اين جشن فرخنده كاري كرده و خدمتي انجام دهد) دستور داد مقدمات عروسي را فراهم نموده و فاطمه را زينت كنند و خوشبويش سازند و اتاقي را براي زفاف و عروسي او فرش كنند.


پاورقي

[1] ام ايمن، نام زني است که سالها به عنوان کنيز و خدمتکار در خانه ي رسول خدا (ص) زندگي مي کرد و به قولي کنيز آمنه مادر آن حضرت بود که پس از وفات آمنه وظيفه ي سرپرستي رسول خدا (ص) بدو محول شد و پيغمبر (ص) او را به عنوان مادر خطاب مي کرد، و مي فرمود: «ام ايمن امي» چنانکه در داستان وفات آمنه در شرح حال رسول خدا (ص) ذکر گرديد (زندگاني پيغمبر اسلام، ص 67). و پس از ازدواج با خديجه او را آزاد کرد، و ام ايمن به مردي موسوم به عبيد خزرجي شوهر کرد و از وي پسري به دنيا آورد که نامش را ايمن گذارد، و ام ايمن کسي بود که در جنگ حنين وقتي هممه ي مسلمانان بجز عده ي معدودي از کنار پيغمبر اسلام گريختند در رکاب آن حضرت ماند و پايداري کرد تا شهيد شد- به شرحي که در زندگاني پيغمبر اسلام صص 578 و 581 مذکور شد.

و ام ايمن از نظر سبقت در اسلام و خدمت به خاندان رسالت سابقه ي درخشان و پر افتخاري دارد، و تا فاطمه (ع) نيز زنده بود خدمت آن بانوي بزرگوار را بر خود فرض و لازم مي دانست و از جمله افتخارات او سرپرستي و حضانت از دو فرزند برومند فاطمه (ع) و دو حجت الهي يعني حسن و حسين (ع) است- که ان شاءالله در جاي خود مذکور خواهد گرديد. و به هر صورت ام ايمن از زنان بزرگ و پر فضيلت اسلام است که در اينجا براي معرفي او مختصرا به همين مقدار اشاره شد.