قبر بي نشانه


شده وقت رفتن من ز كنارت اي علي جان

كه مسافر قيامت شده يادت اي علي جان

علي يا علي علي جان علي يا علي علي جان

ز مدينه مي روم من به بهشت آروزها

چه كنم كه مي شوي تو پس از اين غريب و تنها

تو بيا علي سحرها به كنار قبر زهرا

كه ز چون توئي شنيدن چه خوش است صوت قرآن

به وصيتم عمل كن تو به غسل مخفيانه

بنما به خاك مدفون بدن مرا شبانه

تو و غربت و جدايي من و قبر بي نشانه

به جفاي دشمنان و غم من دليل و برهان

به كنار بستر من بنشين علي مظلوم

كه شده كتاب عمر من دلشكسته مختوم

دگر از پناه مادر شده زينب تو محروم

حسن و حسين مظلوم شده اند زار و گريان

من اگر جوان ز دنيا بروم غمي ندارم

دو پسر دو دختر خود به وديعه مي گذارم

همه را پس از خداوند به تو يا علي سپارم

تو به جاي من نوازش بنما از اين يتيمان

شاعر
محمد موحديان(اميد)