فصل خزان


يا حيدر دلخونم از غمهاي تو جان ميدهم بر پاي تو

خدانگهدار خدانگهدار

بودم برايت خانه دار بعد از گذشت نه بهار

شد فصل خزانم پسر عمو جانم

بهر عيادت از پسر براي ديدار پدر

عازم جنانم پسر عمو جانم

من مي روم از پيش تو هستم ولي دل ريش تو

مي سپارم امشب خانه را به زينب

پيكر بي جان مرا در نيمه شب بي صدا

كفن كن شبانه ببر روي شانه

يا حيدر دلخونم از غمهاي تو جان ميدهم بر پاي تو

خدانگهدار خدانگهدار

زهرا بلاگردان تو امشب فقط مهمان تو

هستم بي قرارت خدانگهدارت

بعد از من اي جانان من جان تو و طفلان من

من در شور و شينم محزون حسينم