غربت حيدر 1


جز غم كسي به خانه ما سر نمي زند

اينجا كه مرغ شوق دگر پر نمي زند

در شهر خود غريبم و با درد آشنا

در خانه غريب كسي در نمي زند

من بضعه پيمبر و يك تن از اين همه

دَم از سفارشات پيمبر نمي زند

جز من كه بر دفاع علي سينه اش شكست

حرفي كسي ز غربت حيدر نمي زند

آتش زدند خانه ما را كه هيچ كس

آتش به آشيان كبوتر نمي زند

در پشت در شهادت من شد شروع و حال

غير از اجل به گرد سرم پر نمي زند

مي زد مغيره و يك تن به او نگفت

زن را كسي مقابل شوهر نمي زند

بيش از همه به حالت زينب دلم بسوخت

مادر كسي برابر دختر نمي زند

كرديم امتحان (مويد) كه هيچگاه

جز آستان ما، در ديگر نمي زند