اشك خدا


»منم كه فاتح خيبر بودم، منم كه عشق پيمبر بودم«(2)

بمون كه خونه ي حيدر با بودن تو بهاره

بمون كه تا تو نباشي، علي كسي رو نداره

بي تومي ميرم مرو(3)

يه گل روي پيرهنت مي بينم

نفس نفس زدنت مي بينم

شبيه بغض دل من دلت شكسته عزيزم

گرفتي اشك چشمامو با دست خسته عزيزم

بي تومي ميرم مرو(3)

بگو كه من چه كنم با زينب

كه گريه مي كنه با من هر شب

تو چشماي حسن امشب مي بيني اشك خدارو

نمي تونم بخوابونم شهيد كرب و بلارو

بي تومي ميرم مرو(3)