بازگشت

مديريت خانواده:


اينكه در قرآن آمده است «الرّجال قوّامون علي النّساء بما فضّل اللّه بعضهم علي بعض»معناي آيه، برتري مرد نسبت به زن نيست بلكه مراد و منظور، مديريت در امور است هرچند در منزل و محيط آن، اين زن است كه صاحب اختيار و قوام است البته اين مديريت فقط در امور منزل مي باشد نه در كلّ زندگي زيرا هر مؤسسه اي تنها بايد يك مدير و يك مشرف به امور داشته باشد و اگر در يك مؤسسه مديرهاي متعدد باشند، اداره آن مؤسسه با مشكل مواجه مي شود مشكلي كه تمام اعضاي آن مؤسسه از آن رنج مي برند. با اين حال وقتي كه خداوند از زندگي مشترك سخن مي گويد، سخن از يك زندگي خواهد بود كه بايد طبق قانون خاص خودش باشد؛ قانوني كه در آن گاهي مرد بر زن قواميّت دارد و زماني عكس آن است زيرا خداوند فرموده است: «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها وجعل بينكم مودّة و رحمة»(الروم، 21)«از نشانه هاي خداوند آن است كه از جنس خودتان براي شما ازواجي را آفريد تا موجب آرامش شما شود و بين شما مودت و دوستي قرار داد.»



زندگي مشترك، زندگي همراه با محبّت است؛ محبّتي كه از قلبي برخاسته و دست به گردن قلب ديگري مي شود. محبتي كه از يك روح برخاسته و در آغوش روح ديگر قرار مي گيرد. محبتي كه از رحمت انساني شروع و معيار سنجش ظرفيّت انسانها مي گردد.



از ديدگاه اسلام ارزش يك انسان به انسانيت اوست و مرد و زن بودن دو خط تفصيلي در تنوع انساني هستند كه هركدام بخشي از وجود ديگري را بي نياز مي سازد. زن حامل حالتي از غناي روحي و عاطفي است و مرد حامل نوعي غناي عقلي و روحي و عاطفي و به همين صورت در طول دوران زندگي، آن دو متكامل مي گردند و انسانيت آنها در خلال اين تكامل، محقق مي شود.



زهرا عليها السلام آئينه تمام نماي مادر:



زهرا عليها السلام دوران طفوليت را در حالي آغاز كرد كه بارسنگين رسالت و مشكلات و مسائل خاص آن را بر دوش پدر حس مي كرد. او در حالي پدر را درك كرد كه از محبّت مادر محروم مانده بود. همان مادري كه هرچه داشت در راه شوهر اعطا كرد. خديجه عليها السلام قلبش را انديشه اش را مال و استطاعتش را داد تا راههاي وصول به نتايج مثبت رسالت، باز شود. كانون زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله در آن زمان عبارت بود از خود پيامبر صلي الله عليه و آله و خديجه عليها السلام و علي عليه السلام و به همين جهت مي شود گفت علي از نظر روحي و تربيتي، پسر پيامبر است. پيامبر صلي الله عليه و آله علي را در آغوش مي كشيد، او را مي بوئيد و هر روز خلقي از اخلاقش را به او مي آموخت و علي نيز همواره به دنبال پيامبر بوده و لحظه اي از او غافل نمي شد. زهرا عليها السلام در چنين خانه اي تربيت شد. هرچند مورّخان در مدت عمر زهرا عليها السلام در اين دوران حساس اختلاف دارند، برخي او را ده ساله و بعضي او را پنج ساله مي دانند. با اين همه يك چيز مشخص است كه زهرا عليها السلام در اين زمان حساس، در سنين كودكي قرار داشت ولي كارهايي را كه انجام مي داد در طاعت و توان يك كودك نبود. زهرا عليها السلام با توجه به مسئله رسالت پدرش، نقش خود را بخوبي مي دانست؛ او درك مي كرد كه پيامبر در اين مرحله و براي تسكين درد و رنجهايش، شريك و همراه مي خواهد. ما بيش از اين، از زندگي زهرا عليها السلام در اين مرحله نمي دانيم و نيز چگونگي علاقه فردي پيامبر صلي الله عليه و آله به زهرا عليها السلام را درك نمي كنيم ولي مي دانيم كه روزي زهرا عليها السلام در حالي پيامبر را ديد كه مشركان شكمبه گوسفندي را بر روي پيامبر صلي الله عليه و آله انداخته بودند و زهرا عليها السلام بادستهاي كوچكش و در حالي كه اشك بر چشمان معصومش جاري بود، آن كثافات را پاك مي كرد. زهرا عليها السلام با اين دستها و با اين اشكها به ياري پيامبر صلي الله عليه و آله شتافت و در اين رنج با او شريك شد. ما چيز زيادي از زندگي زهرا عليها السلام نمي دانيم ولي سخن پيامبر عليها السلام كه فرمود: «فاطمه، مادر پدرش مي باشد.» تمام اين مسائل را حلّ و روشن مي كند. زيرا تمام معاني كلمه «مادر» در اين بيان عرشي نهفته است. مگر مادر براي كودكش چه كاري انجام مي دهد؟



آري مادر تمام وجودش را به كودك تقديم مي كند، تمام روحش را، تمام مشاعرش را، همه احساسش را و تمام آغوشش را در اختيار كودك مي گذارد و زندگيش را به او اهدا مي كند تابدين وسيله همّ و غم و حزن كودكش را از بين ببرد، پيامبر نيز انسان است و دوران طفوليتش با از دست دادن مادر، دوراني پراز غم و اندوه مي باشد ولي پيامبر هيچ گاه شكوه نكرده ولي در اين زمان به غمخواري نياز داشت كه آن عقده ها را جبران كند و حق مادري را بجا آورد و زهرا به جاي مادر مونس و غمخوار پيامبر شد. رسول خدا صلي الله عليه و آله انسان است و هر انساني داراي احساس و درك انساني مي باشد و او در اين مرحله سخت كه توسط دشمنان مورد اهانت و اتهام و سبّ و شتم قرار مي گرفت به تكيه گاه نياز داشت. هنگامي كه پيامبر را با سنگ مورد هجوم قرار دادند و مشركان تمام روشهاي آزار و اذيت را نسبت به او اعمال مي نمودند، زماني كه تمام شياطين زمين و كساني كه ارزش انسانيت را درك نمي كنند با تمام توان رسول خدا صلي الله عليه و آله را مورد تهاجم خويش قرار مي دهند. در اين هنگام است كه او نياز به همراه و غمخوار دارد و اين يار و مددكار كسي غير از زهرا عليها السلام نيست. همان زهرائي كه «مادرِ پدر» است و همان زهرائي كه دختر جسمي، روحي و عقلي پيامبر است.



علي عليه السلام و زهرا عليها السلام اولين شاگردان مدرسه رسول خدا صلي الله عليه و آله



علي عليه السلام و زهرا عليها السلام اولين شاگردان مدرسه پيامبر صلي الله عليه و آله بودند، در هنگام نزول وحي كه علي عليه السلام نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي نشست، زهرا عليها السلام نيز نزد آنها مي آمد و باهم وحي را قرائت مي كردند. آنان با دقّت به درسهاي پيامبر صلي الله عليه و آله گوش مي دادند. و پيامبر صلي الله عليه و آله براي آنان معاني وحي را شرح مي داد، هرچه را كه خداوند براي انسانها به پيامبرش آموخته بود.



علي و فاطمه از پيامبر صلي الله عليه و آله آموختند و به همين خاطر از نظر موقعيت فرهنگي، زهرا عليها السلام در رديف علي عليه السلام مي باشد و چه بسا از همين قضيه انسان معناي اين كلمه را مي فهمد كه «لولم يكن عليّ لما كان لفاطمة كفؤ» اگر علي نبود، براي فاطمه كفو و همتائي وجود نداشت. يعني از اين جايگاه علمي و عقلي زهراست كه همتائي غير از علي عليه السلام براي او يافت نمي شود. زهرا عليها السلام در سايه روحانيت و معنويت رسول اللّه صلي الله عليه و آله زندگي كرد. همچنان كه علي عليه السلام نيز چنين بود.



وقتي كه ما در مورد روحانيت اميرالمؤمنين بحث مي كنيم، روحانيتي كه حضرت علي عليه السلام طبق آن خدا را در اعلي درجه حب، دوست مي دارد به طوري كه در طول زندگي، خودش را فراموش مي كند، مي فهميم كه تمام حيات و زندگي علي عليه السلام براي خدا بوده است. همچنان كه قرآن مي فرمايد: «ومن الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤف بالعباد»(بقره، 207)



«و از مردم كسي هست كه معامله مي كند جانش را با خوشنودي خدا و خداوند به بندگانش مهربان است.»



و اينكه علي عليه السلام در دعاي كميل به خداوند عرض مي كند: «فهبني ياإلهي و سيّدي و مولاي و ربّي صبرت علي عذابك، فكيف أصبر علي فراقك، و هبني ياالهي صبرت علي حرّنارك فكيف أصبر عن النظر الي كرامتك»



«پس گيرم كه صبر كردم اي پروردگار من! بر عذابت، پس چگونه صبركنم برجدائيت و اي پروردگار من! اگر صبر كردم بر سوز آتشت، پس چگونه صبر كنم از نگاه كردن بسوي كرامتت؟»



مشكل علي عليه السلام سوخته شدن به وسيله آتش نيست بلكه مشكل علي عليه السلام اين است كه حبّ خدائي را از دست بدهد. چون از خلال همين حبّ الهي است كه علي عليه السلام پروانه گرد شمع پيامبر صلي الله عليه و آله شده است. به طوري كه حتي در مناجاتها و تضرّعها و سوزهايش و در تنهائي روحانيش در «غار حرا» با او شريك مي گردد.