بازگشت

جايگاه زن قبل از اسلام


جايگاه زن در عصر جاهليت :



زنان عرب در دوره ى قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اوليه انسانى بهره اى نداشتند، بلكه از هر حيوانى پست تر و زبون تر به شمار مى رفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپايان رفتار مى كردند و آنان را به صورت كالا در معرض خريد و فروش قرار مى دادند.



زنده به گور كردن دختران در ميان پاره اى از اعراب به ويژه طايفه اسد و تميم رواج داشت. اينان، به خاطر حماقت و نادانى، دخترانشان را زنده به گور مى كردند.



[الامام على صوت العداله الانسانيه، ص 7] اين عمل جنون آميزشان بدان خاطر بود كه مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآيند و موجب ننگ و عارشان گردند و نيز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بيگانه ازدواج كنند، سبب ازدياد نفوس شان گشته و در نتيجه به روزيشان افزوده خواهد شد و اين، موجب شكست اينان مى شود، ولى قرآن كريم علت اصلى كشتن فرزندان را فقر و ندارى و تنگدستى مى داند.



فرزندانتان را از بيم تنگدستى مكشيد. ما به آنان و به شما روزى مى رسانيم.



[و لا تقتلوا اولادكم خشيه إملاق. نحن نرزقهم و إياكم. (اسراء/ 31)] فرزندانتان را از بيم ندارى و تنگدستى مكشيد. ما به شما و آنان روزى مى رسانيم.



[و لا تقتلوا اولادكم من املاق. نحن نرزقكم و اياهم. (انعام/ 151)] در اين دو آيه شريفه علت اصلى فرزندكشى بيم ندارى و گرسنگى معرفى شده است.



به هر حال، چه عامل اقتصادى و چه عوامل ديگر، هرچه باشد، سبب شدند كه زنده به گور شدن دختران در ميان اعراب جاهلى به صورت رسم و عادت درآيد و به ديگر قبايل سرايت كند.



قرآن كريم درباره وضع زن در جاهليت و عكس العمل مرد نسبت به او چنين مى فرمايد: وقتى به مردى خبر داده مى شد كه دخترى پيدا كرده، رنگش از خشم تيره مى شد و از روى شرمندگى از انظار مردم پنهان مى گشت. سپس يا با نهايت بى علاقگى از دختر نوزاد، نگهدارى مى كرد و يا كودك بى گناه را زير خاك پنهان مى نمود.



[و اذا بشر احدهم بالانثى، ظل وجهه مسودا و هو كظيم. (نحل/ 58 و 59)] نحوه دختركشى در ميان قبايل عرب، متفاوت بود. بعضى نوزاد دختر را سر مى بريدند و بعضى ديگر از بالاى كوه پرتاب مى كردند و گروهى نيز در آب غرق مى كردند.- پله=4

جنايات نسبت به زنان و دختران :



در ميان بعضى قبايل، رسم چنين بود كه زنان باردار به هنگام وضع حمل به نقطه اى دور از خانواده هاى خود در صحرا مى رفتند و با كمك زنان ديگر به حفر گودال مى پرداختند تا اگر نوزاد دختر باشد، كودك بى گناه را در ميان گودال دفن نمايند و زحمت پدر در به خاك سپردن فرزند، كم شود.



در نتيجه، با كشتن دختران بى گناه از تعداد زنان كاسته مى شد و بالاجبار، هر سه يا چهار مرد با يك زن ازدواج مى كردند. چنين ازدواجى را ضمد مى ناميدند. زن، پس از وضع حمل، به ناچار، به شوهران خود مراجعه مى كرد و از ميانشان پدرى براى فرزند خويش پيدا مى نمود و نوزاد به هر كدامشان كه بيشتر شباهت داشت، تعلق مى يافت و او پدرش محسوب مى شد.



[حقوق زن در اسلام و اروپا، ص 66] حال، بايد ديد فرزندانى كه از خون و شير مادرانى كه داراى همسران متعددى بودند، تغذيه مى كردند، داراى چه روحيه و خلق و خويى مى شدند و در جامعه چه ارزش و قيمتى داشتند؟ در اعراب عصر جاهليت، مادر هيچ گونه نقشى در سرنوشت فرزندان خويش نداشت و تنها پدر بود كه از اختيارات نامحدود درباره فرزندان استفاده مى كرد. حتى مادر با آن همه عواطف مادرى كه وديعه الهى است، نمى توانست از زنده به گور شدن دختران جلوگيرى كند و ناگزير شاهد مرگ جانگداز جگرگوشه اش- كه قلب كوچكش مالامال از اميد به زنده ماندن و زيستن بود- مى شد.



[آمنه (س)، مادر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم، پاورقى ص 33] - پله=4

پيش فروشى زن در زمان جاهليت



اعراب، حتى دختر را پيش از تولد، شوهر مى دادند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در حجةالوداع مشغول انجام مناسك حج بود. روزى مردى در حالى كه سوار بود و تازيانه اى در دست داشت، سر راه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را گرفت و عرض كرد:



يا رسول اللَّه!از مردى به نام طارق شكايتى دارم. سالها پيش، در دوران جاهليت، من و طارق بن مرقع در جنگى شركت داشتيم. طارق احتياج به نيزه اى پيدا كرد و فرياد زد:



هر كه نيزه اى به من بدهد، پاداشش را خواهم داد.



من گفتم: اگر به تو نيزه بدهم چه پاداشى مى دهى؟ گفت: قول مى دهم، اولين فرزند دخترم كه به دنيا آمد، براى تو بزرگ كنم. من پذيرفتم و نيزه را دادم.



سالها گذشت تا اينكه اخيراً اطلاع يافتم، او داراى دخترى شده است. به نزدش رفتم و قصه را به يادش آوردم و مطالبه دَيْن خود كردم، ولى او زير بار نمى رود و مجددا درخواست مَهْريه مى كند. اكنون آمده ام تا حقّم را بگيرم.



پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: دختر در چه سنى است؟ عرض كرد: بزرگ شده و حتى تارهاى مويش سپيد است.



پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: بگذار دختر، سرنوشتش را خود تعيين كند و در انتخاب همسر آزاد باشد. [نظام حقوق زن در اسلام، ص 56]

نمونه اي از سنگدلي در زمان جاهليت :



نوعى نكاح در ميان اعراب رواج داشت كه آن را نكاح شغار مى ناميدند. شغار، معاوضه دختران بود، يعنى اگر دو فرد، دو دختر بالغ داشتند، با يكديگر معاوضه مى كردند و هر يك از اين دختران مهر و صداق براى ديگرى به شمار مى رفت و پدر هر يك از آن دو، ديگرى را تزويج مى كرد.



[همان، ص 57] اعراب جاهلى، روزگار خويش را با قتل و غارت مى گذراندند و منتظر كوچكترين بهانه اى بودند تا بتوانند، آتش جنگ بيفروزند. مثلا اگر يك شاعر در اشعار خود از افتخارات قبيله اى سخن به ميان مى آورد و در ضمن آن اشعار كنايه اى به قبيله ديگر مى زد، ميان دو قبيله بر سر همين شعر، جنگ و خونريزى واقع مى شد و گاه نيز به خاطر تنگدستى و فقر به قبايل اطراف خود حمله مى كردند و آنان را غارت مى كردند.



[از سقيفه تا نينوا، ص 82] - پله=3