بازگشت

جنگ خيبر


بازگشت مهاجران همزمان با جنگ خيبر بود. در يکي از روزها پيامبر پرچم جنگ را به دست عمر و روز ديگر به ابوبکر داد اما هر دو در فتح قلعه هاي مستحکم خيبر ناکام ماندند و بر اثر حملات دشمن ناچار به عقب نشستند. پيامبر (ص) بعد از اين دو اتفاق فرمود «ارونيه تروني رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله ياخدها بحقها ليس بفرار» او (علي) را به من نشان دهيد تا مردي را ببينيد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند. اين پرچم را بسزا بگيرد و فرار نکند به هر تقدير جنگ با فتح قلعه خيبر به دست اميرمؤمنان (ع) پايان يافت و درست در همين زمان کاروان مهاجران خود را به محل جنگ رساند. رسول خدا (ص) که از فتح خيبر بسيار شادمان بود با ديدن کاروان و نماينده اش جعفر شاديش دوچندان شد و با جعفر روبوسي کرد و فرمود: «ما ادري بايهما انا اشد فرحا بقدوم جعفر ام بفتح خيبر» نمي دانم به کدام بيشتر خوشحالي کنم، به آمدن جعفر يا فتح خيبر!

در اين روز دو برادر هر يک در جبهه اي ويژه توانسته بودند سکانداري مطمئن و پيروز باشند. علي (ع) در جبهه جنگ و جعفر در جبهه هجرت و مبارزه سياسي و برون مرزي. در آنجا پيامبر (ص) به مثابه هديه اي جاودانه نمازي را که به نام جعفر طيار معروف است به او ياد داد.