بازگشت

پيشگفتار




ظلم و ستم به خاندان رسالت، پس از رحلت پيامبر عظيم الشان اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، از رويدادهاي مسلم تاريخ اسلام است که نمي توان درباره آن شک و ترديد نمود، محدثان و تاريخ نگاران با تمام محدوديت ها و فشارها حقايق را به گونه اي بازگو کرده و از آن حوادث تلخ و دردآور، ياد نموده اند.

شريف مرتضي (355- 436) مي نويسد:

«در آغاز کار، محدثان و تاريخ نويسان اهل سنت آنچه را در اين مورد مي شنيدند به صورت کامل نقل مي کردند، ولي چه بسا بر اشکالاتي در برخي از چيزهايي که نقل مي نمودند واقف گشتند پس از نقل آنها خودداري کردند». [1] .

چه بي مهري بالاتر از اين که امام اميرمومنان عليه السلام را به صورت


بسيار زننده براي بيعت به مسجد بردند و اميرمومنان در پاسخ نامه معاويه [2] که در آن به اين موضوع اشاره کرده بود، چنين مي نويسد:

«گفتي که من بسان شتر سرکش براي بيعت سوق داده شدم. به خدا سوگند، خواستي از من انتقاد کني ولي در واقع امر ستودي و خواستي رسوايم کني اما خود را رسوا کردي. هرگز بر مسلماني ايراد نيست که مظلوم واقع شود.» [3] .

بنابراين، هر نوع شک و ترديد در اين مسائل جز فريب وجدان و اغفال ناآگاهان، چيز ديگري نيست.

اخيرا در يکي از مجلات، مقاله اي پيرامون زندگي حضرت زهرا عليهاالسلام به عنوان «از ولادت تا افسانه ي شهادت» منتشر گرديده و نويسنده سعي نموده بود تا حقايق تاريخي را انکار ورزد و شهادت سرور زنان جهان را به وسيله ي عاملات خلافت، افسانه پندارد.

خوشبختانه- پس از انتشار آن- از طرف برخي از موسسات، پاسخ بسيار متقن و روشن- ولي موجز- به آن داده شد، در نتيجه مشت نويسنده باز شد، ولي در اين رساله، مدارک بيشتري ارائه شده و موضوع، حالت تواتر به خود گرفته است.


با اين همه ما نيز معترفيم که در اين رساله نيز اجمال، جاي تفصيل را گرفته و تشريح حوادث تلخ و جانسوز پس از سقيفه در خور کتابي گسترده است و هرگز در يک يا دو مقاله نمي گنجد.


پاورقي

[1] الشافي 3/ 241، تحقيق سيد عبدالزهراء حسيني؛ تلخيص الشافي 3/ 76.

[2] متن نامه ي معاويه را ابن ابي الحديد در شرح خود، ج 15، ص 186 نقل کرده است.

[3] نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه ي 28.