بازگشت

اوج افتخار




روزي مولاي فضه، علي بن ابي طالب عليه السلام بر حسب اتفاق به حجره ي عايشه آمد [1] و فضه را خواند تا آبي بياورد و حضرتش وضويي بسازد. اما جوابي نشنيد. بار دوم فضه را صدا زد، پاسخي نشنيد و مرتبه سوم نيز در جواب مولا از فضه صدايي برنيامد. اما نه براي آن که سرپيچي کرده باشد، هرگز! بلکه از باب ادب در پاسخ مولا خاموش ماند، ولي در دلش توفاني بود که خدا مي داند. فضه از انجام خواست امامش محروم بود. چرا که او نيز هر ماه چند روز چون ديگر زنان- هرچند وضوي عشق مي ساخت و بر سجاده ي نياز مي نشست اما- تکبير، رکوع و سجود را به امر خداوند حکيم متعال رها مي کرد و در وقت فضيلت نماز، با اذکار و خواند قرآن، خويش را محرم حريم انس الهي مي نمود و چون طنين آواي مولا با نداي فضه بر گوشش نشست، هرچند با جان به خدمت مولا مي شتافت، اما به جسمي که آلوده به خبث بود اجازه نمي داد پا در حريم پاک پاکان بنهد، چرا که بارها خوانده و شنيده بود:

(انّما يُريدُ اللَّهُ ليُذهِبَ عنکم الرِّجسَ اهل البيت و يطهِّرَکم تطهيراً؛ [2] .


خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خاندان پيامبر بزدايد و شما را پاک و پاکيزه گرداند.)

فضه خاموش ماند تا حرمت علوي را پاس داشته باشد.

علي- جانها به فدايش- از سکوت فضه درشگفت شد. برخاست تا به حجره فاطمه مرضيه عليهاالسلام وارد شود. آوايي او را گفت: اين آب است در برابر تو.

حضرتش چون چشم برگرداند در طرف راست خود ابريقي [3] پر از آب با صفا ديد. با آن وضو ساخت و ابريق از ديده پنهان شد، سپس به خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درآمد و پيامبر چون جان خويش را ديد از او پرسيد:«اين چه آبي است که همانند دانه هاي مرواريد بر صورت تو درخشان است.»

علي، انيس پيامبر آنچه را که بر او گذشته بود، از خواندن فضه ي خادمه، نداي هاتف، ابريق پر از آب و وضو ساختن خويش، براي پيامبر بيان کرد. رسول خدا فرمود:

يا علي! آيا مرداني آن هاتف که بود و آن ابريق از کجا آمده بود؟

- شما بهتر مي دانيد.

- هاتف، دوست من جبرئيل بود. اما ابريق از بهشت و آن آب يک سومش از مغرب و يک سومش از بهشت بود. [4] و جبرئيل نيز تو را سلام مي رساند و مي گويد: خداوند هم به تو سلام مي رساند و مي فرمايد:

«از من به علي بگو که فضه حائض بود و نمي خواست با آن حالت آب وضوي تو را حاضر نمايد.»

پس مولاي فضه، حضرت اميرمومنان علي عليه السلام فرمود:

«عنه السلام و اليه يعود السلام و اليه يعود الطيب من الکلام، سلام از


سوي خداست و به سوي او بازمي گردد و بازگشت کلام نيکو به سوي اوست.»

پس امام فضه، زبان به دعاي دوستدار، پيرو و فرمانبر خويش گشود و از روي محبت فرمود:

«اللّهم بارک في فضتنا، خداوندا! به فضه ما برکت عنايت فرما.» [5] .

فضه که تاکنون سر در گريبان شرم و حيا فروبرده بود چون اضافه ي نام خويش را به خاندان پيامبر شنيد با دو بال خرسندي و خوشحالي در آسمان عشق آل الله به پرواز درآمد، وجود خويش را با ياد صلوات عطرآگين ساخت و سر بر سجده ي شکر الهي فرود آورد. چون او در تاريخ اسلام دومين کسي بود که از سوي خاندان نبوي به مدال «نا» مفتخر مي شد.

اولين فرد سلمان فارسي بود که در جنگ خندق پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم در موردش فرمود:«سلمانُ مِنّا أهلَ الْبيت».

و دومين فرد فضه ي خادمه بود که برادر پيامبر حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام در موردش فرمود:«اللّهم بارک في فضتنا».

کفي لها شرفا و فخرا، همين شرافت و افتخار او را بس.

هرچند خدمتي که هميشه فضه انجام مي داد اين بار جبرئيل امين به انجام رساند، اما خداي عزوجل به فضه فهماند که برترين فرشتگان بر اين خدمت افتخار مي کنند.



پاورقي

[1] حضور امام در حجره ي عايشه براي اين بود که فضيلت و شرافت امام علي عليه السلام براي او ثابت شود و خدا حجت را بر او تمام کند. (به نقل از نزهة الابرار).

[2] احزاب (33) آيه ي 34.

[3] ابريق: ظرفي لوله دار است که با آن وضو مي گيرند، آفتابه، مطهره فلزين (لغت نامه دهخدا).

[4] گفته اند. يک سوم ديگر آب از مشرق بود. (رياحين الشريعه، ج 2، ص 324).

[5] (رياحين الشريعه، ج 2، ص 324).