بازگشت

مقدمه




در اين دنياي پرهياهو، به همه چيز و همه کس ميدان مي دهند جز خدا و آدميت. در اين آشوب، آدمي را پناهي بايد تا از آدميت خويش نيفتد و بيرون از محور الوهيت نچرخد. کجا او را پناهي است جز بارگاه الهي و چه کساني وي را راه مي نمايند، جز خاندان نبوي.

اگر ما را آرزوي پر و بال گشودن در حريم قدس الهي است، بايد علي و فاطمه گونه شويم- که سلام و صلوات خدا بر ايشان باد- و اگر نمي توانيم، لااقل بکوشيم تا به رنگ خادمه ي ايشان درآييم.

ستيز با دشمني هاي دشمني که مي کوشد تا ريشه ي درخت دوستي علي و فاطمه و فرزندانشان را از دل جوانان و نوجوانان ايران اسلامي برکند، مرا بر آن داشت تا پيش از آن که استخوانهاي سينه ي خردمندان از اين غم گران خرد شود، با همه ي خردي، قلم خويش بر دل کاغذ برانم و حکايتهاي زندگي فضه ي خادمه- رحمةاللَّه عليها- را که چون دانه هاي تسبيحي پاره شده، پراکنده بودند، در مجموعه اي گرد آورم و صدفي پر از مرواريدهاي مودت، محبت، پيروي و جانفشاني در راه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را براي عزيزان آماده کنم.

در اين مجموعه، نويسنده را آرزويي نيست جز آن که هر کس برگي از اين نوشته را از نظر مي گذراند، قصد برگ بعدي نکند مگر آنکه پندي بگيرد و در عمل به آن بکوشد و خود را به خداي فضه- رحمةاللَّه عليها- نزديک تر کند.

والسلام علي من اتبع الهدي

مريم صالحي منش

5/ 5/ 1379