بازگشت

زهراي علي را.. زدند؟!!!




مولاي مظلوم! يا علي! اگر خود نمي گفتي شايد ما از پيش خود نقشي از سوزِ دلِ تو ترسيم مي کرديم. اکنون که خود لب باز کرده اي بگو تا بسوزيم.

راستي جاي تعجب دارد که کساني جرأتِ زدن فاطمه عليهاالسلام را داشته اند! ما نيز- همچون تو- با شنيدن چنين خبري آرزوي مرگ مي کنيم، و آه از نهاد برمي آوريم که اي کاش جلوي درِ خانه بوديم و جان فداي زهرايت مي شديم... ولي افسوس...!؟! لمّا أوقف عليّ بن أبي طالب أميرالمؤمنين عليه السلام تکلَّم فقال: أوَ تُضرب الزهراء نهراً؟! فليت ابن أبي طالب مات قبل يومه فلا يري الکفرة الفجرة قد ازدحموا علي ظلم الطاهرة البرّة.

فقد عزّ علَي ابْن أبي طالب أن يسودَّ متن فاطمة ضرباً فلايثور إلي عقيلته و لايصرَّ دون حليلته. [1] .


آنگاه که با تازيانه بر بازوي زهرا عليهاالسلام زدند و دست او را از دامان اميرالمؤمنين عليه السلام رها ساختند و طناب بر گردن آن شير خدا انداختند و شمشيرها بر سر او گرفتند و براي بيعت اجباري بردند؛ در آن حال فرمود: آيا فاطمه با جسارت زده مي شود؟! اي کاش پسر ابي طالب قبل از چنين روزي مرده بود و کافران فاجر را نمي ديد که براي ظلم بانوي طاهره ازدحام کرده اند! بر پسر ابي طالب سخت است که کمر فاطمه در اثر زدن سياه شود... و او نتواند به کمک بانويش رود و از همسرش دفاع کند!!

ياد محسن


چو زهرا دست بر ديوار مي برد

قرار از حيدر کرار مي برد


به اشک از محسن خود ياد مي کرد

بجان مي آمد و فرياد مي کرد


چون آن گل ياد از گلبرگ مي کرد

دمادم آرزوي مرگ مي کرد


از آن دامان زهرا پر ستاره است

که چشم او بسوي گاهواره است


محسن زيبا


اي کشته ي ديوار و در

گفتي تو با خون جگر


کو محسن زيباي من

زهراي من زهراي من





پاورقي

[1] نوائب الدهور: ج 3 ص 158.