بازگشت

مزار گمشده!





اشک غمت، ستاره ي هفت آسمان بلال!

در آسمان غربت مولا بمان! بلال!


داغ نماز بر دل محراب مانده است

انگار سالهاست نگفتي اذان، بلال!


اين سينه، تنگ ماند و مجال نفس نماند

اي بس هجوم حادثه شد بي امان، بلال!


اي زخم شانه هاي نجابت! صبور باش

در التهاب کينه ي نامردمان، بلال!


باغي در بهشت خدا سبز سبز بود

شد زرد از تهاجم باد خزان، بلال!


زودست تا که مرغ مهاجر، شکسته بال

يکباره پر بگيرد ازين آشيان، بلال!


زودست تا که آب شود شمع هستيم

همراه با تداوم اشک روان، بلال!


زودست تا در آينه ي غربت علي

جز نقش درد و داغ نبيني عيان، بلال!


زودست تا مدينه نداند ز فاطمه

جز يک مزار گمشده ي بي نشان، بلال!





زودست تا هميشه ي تاريخ انتظار

اين زخم صبر، تازه شود همچنان بلال!


ميراث صبر و زخم و شهادت به روزگار

ماند براي آل علي جاودان، بلال!


جعفر رسول زاده (آشفته)