بازگشت

صديقه




اما سبب ناميدن آن حضرت به «صديقه»، آن است که راستگو و مورد تصديق خداوند بود، و زبانش جز به راستي نگشت.

حاکم نيشابوري و ابن عبدالبر، به سند خود نقل نموده اند که چون فاطمه (عليهاالسلام) ياد مي شد، عايشه مي گفت: «هيچ کس را راستگوتر از او، غير از پدرش نديدم.» [1] - اين حديث طبق موازين مسلم صحيح مي باشد.

همچنين در وجه ي تسميه ي آن بانوي يگانه به صديقه، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده که فرمود: «او صديقه ي کبري است، که قرون گذشته بر پايه ي معرفت او گذشته است.»


شيخ طوسي در کتاب «امالي» [2] خود، بطور مسند از امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل نموده که فرمود: «بدرستي که خداوند، يک چهارم دنيا را مهر او قرار داد؛ و از اين رو، ربع آن متعلق به اوست. همچنين بهشت و دوزخ را، به عنوان مهر او تعيين کرد؛ پس او دشمنانش را وارد دوزخ ساخته، و دوستانش را وارد بهشت مي سازد. او صديقه ي کبري است که قرون گذشته بر معرفت او گذشته است.» [3] .

مرحوم حاج ملاعلي واعظ خياباني در کتاب «علماء معاصرين» ص 366- 364 به نقل از کتاب «الخصائص الفاطميه» مرحوم حاج ملا باقر واعظ تهراني، در اين باره لقب «صديقه» مي نويسد:

«بدانکه اين لقب شريف معظمي است که خداوند سبحان در قرآن، مريم- عليهاالسلام- را بدان خوانده و ستوده، چنانکه فرموده: «و امه صديقه کانا ياکلان الاطعام» (سوره ي مائده، آيه 75).

و حضرت رسول- صلي الله عليه و آله- فاطمه ي طاهره را «صديقه ي کبري» خواند، چنانکه بعد از ذکر مهريه ي آن مخدره فرمود: «وهي صديقه الکبري و علي معرفتها دارت القرون الاولي».

و صديق از ابنيه ي مبالغه است. و هو دائم الصدق، يعني کسي که بسيار راست مي گويد. و بديهي است اين مقام، که راستي و درستي در قول و فعل است، در تلو مرتبه و مقام پيغمبري است. و منه قوله تعالي: «و من يطع الله و رسوله فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين و حسن اولئک رفيقا» (سوره نساء، آيه 69) و باز فرمود: «والذين آمنو بالله و رسوله اولئک هم الصديقون» (سوره حديد. آيه 19) و حضرت رسول- صلي الله عليه و آله- در حق جناب سيدالاوصياء- عليه السلام- فرمود: «هذا خير الاولين و خير الاخرين من اهل السموات و اهل الارضين و هذا سيد الصديقين و سيد الوصيين».

و در غسل حضرت فاطمه- عليهاالسلام- وارد است که حضرت اميرالمومنين- عليه السلام- فرمود: «والصديقه لا يغسلها الا صديق». به عبارت اخري، غسل دادن صديقين، شرفي است که کسي به سعادت اين شرف، مشرف نمي شود مگر آنکه صديق باشد.

و در مورد حديث نبوي که فرمود: «علي معرفتها دارت القرون الاولي»:

بدانکه «قرن» هشتاد سال يا هفتاد سال، يا اهل زماني هستند که در آن پيغمبري مبعوث مي شود، يا غالب عمر مردم. و در حديث است: «اولوالعزم من الرسل ساده المرسلين والنبيين عليهم دارت الرحي» يعني پيغمبران اولوالعزم، آقايان پيغمبران ديگرند، و آسمانها و زمين با آنها مي گردند و دور مي زنند. و دوران زمين و آسمان، به وجود اين چند نفر از پيغمبران، اشاره ي صريحه است بر عظمت شأن و مطاعيت ايشان بر تمام املاک و سکان کره خاک، بدون استثناء احدي.

بناء علي ذلک، از حديث شريف نبوي- صلي الله عليه و آله- معلوم مي شود تمام انبياء و مرسلين، امتهاي خودشان را امر به معرفت و شناسائي حضرت صديقه ي کبري- عليهاالسلام- کردند، و آنها را در عرفان مقامات فاطميه مکلف نمودند، يعني احکام شرعيه و تکاليف موظفه هر امتي را منوط به معرفت آن قطب فلک جاه عصمت، قرار داده بودند، که اگر اهل هر زماني و قرني، معرفت به حقيقت عصمت آن ذات مقدس نداشتند، با اداء تمام امور واجبه، عملشان غير مقبول، بلکه هباء منثور بود پس چگونه اين شريعت، بر معرفت و محبت وي دور نزند؟


هي عند الاله اعظم خلقا

و بها دار في القرون رحاها





پاورقي

[1] مستدرک الصحيحين 168:3. الاستيعاب 2 /751.

[2] بحارالانوار ج 43 ص 105 حديث 19 به نقل از امالي شيخ طوسي.

[3] درباره تسميه ي حضرتش به «صديقه»، مراجعه شود به: الغدير، ج 7، ص 312.