بازگشت

جده ي زهرا، آمنه بنت وهب




آمنه، بانويي پاک بود، که خدايش از ميان زنان جهان برگزيد تا مادرِ سرور انسان ها باشد، در رحم خود او را بپروراند و با خون و عواطف خويش تغذيه اش کند.

او گرامي ترين دوشيزه ي قريش، از بني بن زهرة کلاب، برادر قصيّ بود و اين دو، شريف ترين افراد قريش بودند. پدرشان وهب پسر عبدمناف که در شرف و نسب، آقايي داشت و مادرشان از فرزندان عبدالدار بود.

بدين سان، آمنه برگزيده ي قريش از جهت پدر و مادر است، که عبداللَّه پسر عبدالمطّلب وي را به همسري برگزيد و اين زوج گرامي، برگزيده ي نخبگان قريش بودند؛ چنانچه رسول مکرّم صلي اللَّه عليه و آله فرمود:

«خداوند همواره مرا از صلب هاي پاک به رحم هاي پاک منتقل مي کرد، در حالي که پيراسته و مهذّب بودم و اگر نسلي دو شاخه مي شد، من در بهترين آنها قرار داشتم!»


در اين خاندان کريم از بني زهره، گرامي ترين مادر که بشر مي شناخت، در مکه تولّد يافت و رشد کرده و بالنده شد و جوانان قريش آرزوي وصلت با او را داشتند؛ چرا نداشته باشند؟! در حالي که او دختر فروزنده قريش بود، که در حسب و نسب و کرامت و شرافت مانندي نداشت. چه بسا روح و قلب آمنه از دور شيداي پسر عمويش عبداللَّه- برجسته ترين جوان قريش- بود و بديهي است که قلبش مي تپيد و اندوه، دلش را مي آزرد، آنگاه که خبر نذر عبدالمطّلب در ذبح عزيزترين فرزندش عبداللَّه را از زبان مردم مکّه مي شنيد.

وقتي که فدا آمد و عبداللَّه از قربان شدن معاف گرديد و هلهله ي شادي در مکّه پيچيد، قلب آمنه هم با شادماني آرام گرفت! چون عبدالمطّلب از نحر صد شتر فارغ شد، با گروهي از سرشناسان بني هاشم، راهيِ خانه ي بزرگ بني زهره (وهب پسر عبدمناف) گرديد، در حالي که فرزند گرانقدرش عبداللَّه، در کنارش بود.

آمنه مي پرسيد، گروه بني هاشم براي چه آمده اند؟

در اين هنگام مادرش «برّه» پيش آمنه آمد تا خبر خواستگاري را با او در ميان بگذارد. پدرش وهب آمد و با نرمي گفت: «شيخ بني هاشم آمده تا براي پسرش عبداللَّه همسري برگزيند.» پس با عجله نزد ميهمان بزرگوارش آمد و آمنه را تنها گذاشت، تا مجال انديشيدن يابد.»

بدينسان، آفريدگار جهانيان آمنه را به همسري، براي جوانمردي از بني هاشم- که محبّت و علاقه اش دل هاي اهل مکّه را به تسخير درآورده بود- برگزيد. و در آن زمان قلبِ پاکِ آمنه، در برابر اين پيش آمدِ غيره منتظره تپيد! سينه بر سينه ي مادرش «برّه» نهاد تا براي آرامش قلب خود مدد گيرد.

اين خبر در مکّه پيچيد و شهر براي جشن عروسي آن دو جوان شريف آماده شد؛ زيباترين جوانِ قريش و مکّه و پاکترين و گرامي ترين دوشيزه ي دنيا. فانوس ها در اطراف حرم افروخته شد و سران و بزرگان قريش در دارالندوه جشن گرفتند، اين جشن ها سه شبانه روز ادامه داشت تا آمنه به حجله ي همسر عزيزش آمد، خانه اي ساده که با آن محبوب عزيز زيباتر از کاخ هاي جهان بود!