بازگشت

روابط خاص رسول خدا با فاطمه زهرا




احاديثي که از پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و سلم، درباره ي زهرا رسيده، بر اين حکايت دارد که: آن حضرت او را به مهري خاص و محبتي فراوان اختصاص بخشيده بود، تا آن جا که اگر او را آزادي مي دادند که يکي از دختران خود را براي بقاء نسل و افزايش ذريه اش انتخاب فرمايد، کسي جز فاطمه را برنمي گزيد، همانطور که خداوند متعال نيز تنها فاطمه را براي اين منظور اختيار فرمود، تا مادر امامان و فرزندان رسول و سادات جهان باشد. آري زهرا بهترين دختر و بهترين همسر و بهترين مادر بود.

1- از ابن عباس رضي اللَّه عنهما، روايت شده که: پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و سلم، فرمود:

«مردم از سرشت ها و شجره هاي مختلف آفريده شده اند، ولي من و علي بن ابي طالب از يک شجره ايم، اکنون شما درباره ي شجره اي که من به منزله ي ريشه ي آن و فاطمه شاخه و علي لقاح و پيوند آن است، چه مي اندشيد؟ هر کس که وابسته به شاخه اي از اين درخت باشد، بهشتي بوده و هر کس که روي بگرداند، اين گسستگي به آتشش خواهد کشانيد.»

«يا علي، فاطمه پاره ي تن من است، او نور چشم و ميوه ي دل من است، هر چه او را ناخوشايند باشد، مرا نيز ناخوشايند است و هر چه او را شادمان کند، مرا هم شادمان مي سازد، فاطمه نخستين کسي است که از ميان افراد خانواده، به من ملحق خواهد گشت، بايد که پس از من، نسبت به وي، نيکويي کني، يا علي حسن و حسين، پسران من و دو شاخه ي گل در زندگي من و سرور جوانان اهل بهشتند، بايد که ايشان را هم چون چشمان خود


عزيز و گرامي داري. پس از آن، دستها به سوي آسما برداشت و گفت: خداوند، تو گواه باشد که من، دوستان ايشان را دوست مي دارم و با دشمنانشان دشمنم، با آنانکه با ايشان در صلح و صفايند، به صلحم و با کساني که با اينان در جنگ و ستيزند، در جنگ و ستيزم، دشمنانشان را دشمن و دوستانشان را دوست مي دارم.»

3- و نيز از ابن عباس روايت شده که:

روزي علي و فاطمه و حسنين در حضور پيامبر خدا بودند، آن حضرت گفت: «خداوندا،تو مي داني که اينان اهل بيت من و از هر کس نزد من محبوبترند. خداوندا، دوستان ايشان را دوست بدار و با دشمنانشان دشمن باشد، به آنان که مددکار ايشانند، مددنما، پروردگارا، ايشان را از هر پليدي پاک و طاهر و از هر گناه معصوم و محفوظشان دار و به روح القدس تاييدشان فرما.»

4- و هم او نقل کرده است که: نزد پيامبر بوديم که ناگهان فاطمه با چشم گريان، وارد شد، پيامبر پرسيد: دخترم، چرا گريه مي کني؟ گفت: اي رسول خدا، زنان قرش بر من طعنه مي زنند که پدرت تو را به مردي فقير شوهر داده است. [1] آن حضرت فرمود: دخترم، گريه مکن که من تو را از پس آنکه خداوند در عرش، به علي همسرت ساخته بود، شوهر دادم، دخترم، جبرئيل و ميکائيل برعقد ازدواج تو با علي در عرش گواه گرديده اند.

5- علي رضي اللَّه عنه، از پيامبر خدا نقل نموده که فرمود: «اي فاطمه، خداوند عزوجل، از خشم تو خشمگين و از خشنوديت خشنود مي گردد.»

6- و هم او روايت کرده که پيامبر صلي اللَّه عليه و سلم، فرمود: «اي فاطمه من و تو و اين دو پسر، (يعني حسن و حسين) و اين مرد بر زمين خفته، (يعني علي) در


قيامت، به يک جا مقام خواهيم داشت.»

7- ترمذي و روات ديگر از اسامه بن زيد رضي اللَّه عنهما، روايت کرده اند که: پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و سلم، فرمود: «فاطمه، محبوب ترين افراد خانواده ي من نزد من است.»

8- عمر بن خطاب رضي اللَّه عنه، از پيامبر نقل کرده که فرمود: «من و فاطمه و علي و حسن و حسين، در حظيره القدس، در زير طارمي سپيدگون که طارم مجد و عظمت است، مکان نموده و شيعيان و پيروانمان در جانب راست خداوند رحمن، تبارک و تعالي، جاي خواهند داشت.»

9- از مجاهد رضي اللَّه عنه، منقولست که: روزي پيامبر خدا دست در دست فاطمه از خانه بيرون آمد و به مردم فرمود، «هر کس که اين را مي شناسد، که مي شناسد و هر کس که او را نمي شناسد، بداند که او، فاطمه، دختر محمد و پاره ي تن من است، او قلب و روح و روان من است، هر کس او را بيازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بيازارد، خداي را آزرده است.»

10- از ابوايوب انصاري نقل است که: پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و سلم فرمود: «چون قيامت بپا شود، خداوند همه ي مردم را از آغاز تا به پايان، در يک سرزمين گرد خواهد فرمود، پس از آن، منادي از ميانه هاي عرش پروردگار، بانگ برمي دارد که: هان، اين، فرمان حق جليل، جل جلاله است: همگي سرها بزير افکنيد و چشم ها فروبنديد، اينک فاطمه، دختر رسول خداست که مي خواهد از صراط بگذرد، پس از آن، زهرا که گردا گردش هفتاد هزار حوري بهشتي صف زده اند، بر صراط خواهد گذشت.»

11- از ابوهريره رضي اللَّه عنه، مروي است که: پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و سلم، فرمود: يکي از ملائکه آسمان هنوز مرا ديدار نکرده بود، از خداوند رخصت طلبيد تا بديدن من آيد، هم او مرا بشارت و آگاهي داد که: فاطمه، بانوي بانوان امت من است.

رسول خدا، فاطمه را ضرب المثل قرار مي داد او را نمونه اعلا معرفي


مي فرمود، چون آيه کريمه «و انذر عشيرتک الاقربين» [2] بر پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و سلم، نازل شد و فرمان يافت که به خويشاوندان نزديک خود، اعلام خطر نمايد و ايشان را از رفتار بد خود بر حذر سازد، آن حضرت بانگ برداشت: «آيا گروه قريش، خود را از عذاب خداوند وارهانيد، خويشاوندي من، شما را سودي نخواهد داد، اي فرزندان عبدالمطلب، نزديکي با من،مشکلي از کار شما نخواهد گشود. اي عباس بن عبدالمطلب، از قرابت من براي تو نفعي نيست. اي صفيه، دخترم، از اموال من هر چه مي خواهي، بخواه، اما بدان که از نزديکي و وابستگي با من، گرهي از کار تو بازنمي گردد.»

فاطمه که قلبش از شدت پريشاني و تاثر، مي رفت که باز ايستد، با صدايي ضعيف گفت: لبيک، اي نيکوترين پدر و اي والاترين پيامبر و پس از آن بر پريشاني خويش چيره گرديد و خود را جمع ساخت و با اندام کوچک و ظريف خود و با سري افراشته و رخساري تابان، به سوي آن حضرت براه افتاد، تو گويي از اينکه پدرش او را از ميان همه ي خواهران، بلکه کليه افراد خانواده، با خطابي مخصوص برگزيده بود، احساس افتخار و شکفتگي مي کرد. آري پيامبر خدا به اين ترتيب، تاکيد فرمود که در برابر خشم و عذاب خداوند، از عزيزترين و محبوب ترين فرد خاندان خود نيز، توانايي دفاع نخواهد داشت. او، از قبيله خود، قريش، آغاز نمود و بعد به عشيره و فرزندان عبد مناف خطاب کرد و سپس به عم و عمه خود، عباس و صفيه اعلام خطر داد و در پايان، دختر خود، فاطمه را به عنوان بالاترين نمونه در نزديکي و پيوستگي، ضرب المثل قرار داد و يادآور شد که در آن هنگامه ي سهمگين رستاخيز، قادر نخواهد بود که از ايشان حمايت کند. رسول خدا، با اعلام خطر به فاطمه ي، پايه ي دعوت و انذار و موعظت و اخطار را به آخرين نهايت رسانيد، تا همگي آگاه باشند که در آن غوغا که محمد، براي دختر محبوب خود، قدرت انجام کاري ندارد، بي جا در او طمع نبندند


و به غرور، خود را در تباهي نيفکنند. [3] .

باري اين داستان، تنها موردي نبود که پيامبر براي تاکيد در تبليغات الهي و انجام امور رسالت خود، فاطمه را به عنوان ضرب المثل و نمونه ي آشکار برگزيده است، آورده اند که: يکي از زنان قريش، پس از تشرف به دين اسلام، مرتکب دزدي شد، موضوع به اطلاع رسول خدا رسيد و بناچار و بر طبق قانون، محکوم شد تا به مجازات آن جرم، دستش را قطع نمايند. افراد قبيله که از اين حکم، سخت ناراحت و مضطرب بودند، بشفاعت، نزد آن حضرت رفتند و حتي اسامه را که وساطتش غالبا مورد قبول واقع مي شد، به اينکار برانگيختند. ليکن تا اسامه لب بشفاعت گشود، پيامبر فرمود: «اسامه»، هيچ مگو، که اگر جرمي نزد من مطرح شود و دستور اجراء حد آن صادر گردد، ديگر هيچ چاره اي براي آن نيست، بدان که اگر فاطمه دختر محمد چنين مي کرد، دستش بريده مي شد.» [4] .


پاورقي

[1] با توجه به مقام زهد و عدم رغبت حضرت زهرا سلام اللَّه عليها، نسبت به دنيا و مظاهر مادي آن و با توجه به معرفيتي که آن حضرت، نسبت به مقام و موقع عظيم معنوي شوهر خود، نزد خدا و رسولش داشت، آيا مي توان قبول کرد که وي با چشم گريان، از طعنه زنان بيهوده گري، نزد پدر خود شکوه کند؟! و از فقر شوهر خود، با او سخن به ميان آورد؟!- مترجم.

[2] يعني: (اي پيامبر) نزديکترين خويشان خود را (از نتايج بد اعمالشان) بهراسان.

[3] نقل از کتاب دختران پيامبر نگارش دکتر بنت شاطي ء.

[4] از کتاب اصابه.