بازگشت

تقديم كتاب به آستان قدسي حضرت زهرا و پيشگفتاري از مترجم




با نام خداوند

تقديم به پيشگاه ارجمند تو، اي زهراي عزيز.

به تو، اي محبوب خدا و اي گرامي ترين بنده ي خدا.

به تو، که بانوي بانوان جهاني.

به تو، که اگر نبودي، مولاي متقيان را، همسر و همسنگي در جهان نبود.

به تو، اي دخت نبوت و اي مام ولايت جاويد.

به تو، که مردم زمانه، قدرت را نشناختند.

به تو، که دنياطلبان، حق تو و همسر تو را پايمال کردند و کوشيدند، تا چشمه ي خورشيد را، بگل اندايند، و چه ناجوانمردانه کوشش بدفرجامي!

اي عزيز دل و جان ما، اگر آن روز، بر تو ستم کردند و از جسم پاک به خاک ناسپرده ي پيامبر، شرم ننمودند و حرمت خانه و کاشانه ي وحي را، رعايت نکردند و ترا، در ميان درهاي فروبسته ي زندگيت! بيرحمانه بفشردند، اکنون ديده بگشاي و ببين، که چسان مردان و زناني، در اندوه تو، زانوي غم به سينه مي فشرند و سرشک تلخ بر دامن مي ريزند.

اگر آن روز در مسجد مدينه از حقوق غصب شده ي خود و شويت


مردانه دفاع کردي، سالهاي سال است که خامه هايي به پاسداري از حريم شما، همچون ناوکها، بر دل آن غاصبان مي نشيند.

اگر آن روز، بسوز دل ناله برکشيدي، چه ناله ها که از دل ما در غم تو برخاست!

اي محبوبه ي خدا و پيامبر خدا، اگر آن روز با تو چنان کردند، امروز گوش فرادار و بنيوش که چسان مردان و زناني، به ظاهر از پيروان همان گروه، به آگاهي رسيده اند و از حقوق غصب شده ي تو دفاع مي کنند! که کتاب حاضر از آن جمله است. اين معجزه ي حق نيست که پس از آن همه پرده پوشي و نعل وارونه باز رخسار خود را از پس ابرهاي قرون و اعصار، بنمايد و خويشتن به جهانيان بشناساند؟

به اميد روزي که همگان چشم خرد و تشخيص بگشايند و چون خود تو، از پس هر نماز، بر ستمگران حقوق تو نفرين کنند؛ که چه به اينکار سزاوارند! که با کار ننگ آلوده ي خود نه تنها بر تو و آن حيدر کرار ستم کردند، که بر خلق جفا نمودند و مردمي بي شماره، را، از فيض آن مدينه ي علم و شهر دانش که علي دروازه ي آن بود، محروم و بي بهره ساختند، که اسلام را از آن راه که خدا و پيامبرش خواسته بودند، منحرف کرده و آن ديني را که بايد بر خاور و باختر گيتي فرمان براند، اين چنين زار و زبون نمودند و پيروان اسلام را که بايد والاتر و بالاتر از همه نشينند، چنين خاک نشين و بي سر و سامان ساختند؛ و گرنه سخن از سلطنت و يا فدک چيزي نيست که در شان شما باشد.

و اينک سخني چند با خواننده تا بداند که:

ترجمه ي اين کتاب به اين خاطر انجام گرفت تا آنها که از تاريخ زندگاني زهرا عليهاالسلام، آن بانوي دنيا و عقبي، آگاهي کامل ندارند، از زبان برادر سني مذهب خود، سخن آشنا شنوند و با حقايقي از حيات


دختر محبوب پيامبر خود آشنا گردند و ببينند، که علي رغم برخي بي بصران دنياطلب که به خاطر شهرت و حطام اين جهان، دانسته پا بر سر حقايق نهاده اند، کساني هم هستند که با شرايط نامساعد محيط و بدآموزيهاي آن، گوهر واقعيت ها را شناسا شده و با اينکار به اعتبار و ارزش خويشتن افزوده اند، که «للّه العزه و لرسوله و للمؤمنين» و تاج اين افتخار را بر سر گذاشته اند که به قدر وسع خود، از اهل بيت پيامبر دفاع کنند و از حريم ايشان پاس دارند، که ما را انتظار آن نيست که اين کتاب، چونان کتب محققان شيعه لبريز از حقيقت باشد و از عظمت منزلت و حقوق اهل بيت، صلوات اللَّه عليهم کما هو حقه، داد سخن دهد که هر چه باشد مواليان مولا را سعت صدر از عالمي بيش است، که «ان شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا».

اين کتاب همچون نورافکني بر صحنه هاي زندگاني نوراني فاطمه که بسيار کوشش کردند تا در پرده نگاهش دارند، مي تابد و بر بسياري از جوانب آن روشنگري مي کند؛ به علاوه، که به مناسبت، شرحي مختصر بر حيات پربرکت حضرت پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و خديجه ي کبري و حضرت امام علي بن ابي طالب و فرزندان گرامي او، عليهم السلام است.

نويسنده ي کتاب که در مصر و در ميان برادران اهل تسنن زندگاني دارد و خود، بظاهر يکي از آنان به شما است، در دل نوراني خود، ارادتي بزرگ نسبت به مقام والاي اهل بيت و ولايتي سترگ به ساحت مقدس امام المتقين علي عليه السلام دارد که اثر اين نور، از لابلاي سطور کتابش، غالبا مي تابد و چه زيباتر که داستان محبوب، از زبان ديگران شنيده آيد، که آدمي پيوسته در اشتباه سرگردان نمي ماند و گاهي لطف حضرت باري دستگير آنها سزاوارند مي گردد، که «و لو لا فضل اللَّه عليکم و رحمته مازکي منکم من احدا بدا و ليکن اللَّه يزکي من يشاء»

و به همين جهات، در ترجمه ي کتاب، رعايت کامل امانت به عمل آمد و


در ذکر اعلام و اشخاص و «خير و شر» همه جا، راه متن واصل پيموده شد، تا آنکه رنگ و بوي آن محفوظ ماند و گرنه، نسبت به برخي از مطالب آن، سخن بسيار است و گاه گاه، در پاورقي به قسمتي از آنها، اشاره رفته است.

نويسنده را در اين کتاب، رسم بر اين است که در مسائل و مباحث مطروح، تنها بذکر مدارک و منابع تاريخي و روايات و احاديث و نقل اقوال مورخان معتبر اکتفا کرده و کمتر نظر خود را به صراحت بيان مي نمايد و خواننده را آزاد مي گذارد که در هر مورد، آنچه حقيقت است، خود درک کند و به همين جهت لازم است که براي آگاهي از يک مطلب، تمام بحث مربوط به آن، به دقت مطالعه شود و قسمتي را، ناخوانده باقي نگذارند که در غير اين صورت، بيم آن مي رود که خواننده به واقعيت امر دست نيابد.

در خاتمه، آرزومندم که اين ران ملخ به حضرت سليمان پذيرفته آيد و با ديده ي عنايت در آن بنگرند که چشم اميد، به الطاف ايشان دوخته و اميد شفاعت به آستانشان بسته ام و السلام علي من اتبع الهدي.

تهران- علي اکبر صادقي

عيدغدير 1393 هجري قمري