بازگشت

مناقب فاطمة در احاديث اهل سنت




1- محبوبترين انسانها در نزد رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله.

قال: «أحبّ أهلي إليَّ فاطمة» [1] .

و في رواية:«أحبّ الناس إليَّ فاطمة» [2] .

و کانت فاطمة أصغر بنات رسول اللَّه و أحبهنّ إليه.

محبوبترين شخص در نزد پيامبر فاطمه بود، و مي فرمود: بيشتر از همه کس فاطمه دوست دارم.

فاطمه کوچکترين دختران حضرت و محبوبترين آنها بود.

2- کنيه ي «أم أبيها» مختصّ به فاطمه بود.

ذکر الحافظ شمس الدين الذهبي: وکنيتها فيما بلغنا «اُمّ أبيها» [3] .


ذهبي روايت مي کند که بنابر آنچه را که به ما رسيده است کنيه ي فاطمه «أم أبيها» مي باشد.

3- خانه ي فاطمه برتر از خانه ي انبياء مي باشد.

أخرج ابن مردويه عن أنس بن مالک و بريدة قال:

قرأ رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله هذه الآية (في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّه أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْکَرَ فِيهَا اسْمُهُ فقام إليه رجلٌ فقال: أيُّ بيوت هذه يا رسول اللَّه؟ قال: بيوت الأنبياء، فقام إليه أبوبکر فقال: يا رسول اللَّه هذا البيت منها بيت علي و فاطمة؟ قال: نعم من أفاضلها [4] .

ابن مردويه از انس بن مالک و بريده ي اسلمي روايت نموده است که: نبي مکرم اسلام صلي اللَّه عليه و آله آيه ي «في بيوت أذن اللَّه...» را تلاوت فرمودند که مي فرمايد: در خانه هائي خداوند اجازه فرمود که بلندمرتبه و رفيع گرديده شوند، و در آنها اسم خداوند برده شود.

شخصي بپا خاست و پرسيد: اي پيامبر خدا اين خانه ها چگونه خانه هائي بوده و از آن چه کساني مي باشند؟


حضرت فرمود: اين خانه ها از آن انبياء مي باشند.

سپس ابوبکر برخاست و از آن حضرت پرسيد: آيا اين خانه نيز از جمله آن خانه ها مي باشد؟ اشاره به خانه ي علي بن ابي طالب و فاطمه نمود.

حضرت فرمود: آري اين خانه از برترين آن خانه ها مي باشد.

4- بوي بهشت مختصّ به فاطمه مي باشد.

في قوله صلي اللَّه عليه و آله: إذا اشتقت إلي رائحة الجنة شممت ريح فاطمة. يا حميراء، إنّ فاطمة ليست کنساءِ الآدميين [5] .

روزي عائشه به حضرت اعتراض نمود که فاطمه بزرگ شده است کمتر او را ببويد؛ حضرت به او فرمود: اي حميراء (کنيه ي عائشه) هر وقت مشتاق رائحه ي خوش بهشت مي گردم فاطمه را مي بويم، اي عائشه فاطمه همانند ساير زنان آدمي نمي باشد.

5- پيامبر اسلام پيش پاي فاطمه قيام مي فرمود و دست او را مي بوسيد.

أخرج الحاکم في «المستدرک» عن عائشة، أنّها قالت:

ما رأيت أحداً کان أشبه کلاماً و حديثاً برسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم من فاطمة، و کانت إذا دخلت عليه قام إليها فقبّلها و رحبّ بها و أخذ بيدها فاجلسها في مجلسه الخ [6] .

حاکم نيشابوري در مستدرک روايت کرده است که: عائشه


مي گفت: من هيچ کس را نديدم که مانند پيامبر خدا صحبت نمايد غيراز دخترش فاطمه، هر وقت بر او وارد مي گرديد، پيش پاي او قيام مي فرمود و او را مي بوسيد و خوش آمد مي گفت، و سپس دست او را گرفته و درجاي خودش مي نشانيد.

و في رواية الطبراني:

کانت إذا دخلت علي رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله رحبّ بها و قام إليها و قبّل يدها و أجلسها في مجلسه [7] .

و در روايت طبري آمده است که: زماني که فاطمه بر پيامبر وارد مي گرديد حضرت قيام مي فرمود و خوش آمد مي گفت دستش را مي بوشيد و در جاي خود او را مي نشاند.

6- در ميان زنان فاطمه سخت ترين مصيبتها را ديده است.

قال لها النبيّ صلي اللَّه عليه و آله: يا بُنَيّة، إنّه ليس من نساء المسلمين امرأة أعظم رزيةً منکِ [8] .

روزي پيامبر به فاطمه فرمود: دخترم در ميان زنان مسلمان کسي بيشتر از تو به مصيبت گرفتار نمي گردد.

7- فاطمه برترين انسانها بعد از رسول خدا مي باشد. عن عائشة انّها قالت: ما رأيت أفضل مِنْ فاطمة غير أبيها [9] .


عائشه روايت مي کند که: من برتر و بالاتر از فاطمه را نديدم مگر پدر او رسول خدا.

8- صلوات فرستادن بر فاطمه صلوات بر رسول خدا مي باشد.

أخرج السهيلي في «روضِ الاُنف» في حديث «أبي لُبابة» قول النبي صلي اللَّه عليه و آله و سلم:

إنّ فاطمة بضعة منّي فِصَلّي اللَّه عليه و علي فاطمة، فهذا حديث يدلّ علي أنّ سبّها کفر، وأن من صلّي عليها فقد صلّي علي أبيها [10] .

سهيلي حديث ابولبابه را روايت مي کند که پيامبر فرمود: فاطمه پاره ي تن من مي باشد، پس صلوات خداوند بر پيامبر و بر فاطمه باد.

پس اين حديث دلالت دارد که هرکس فاطمه را سبّ نمايد کافر مي گردد، و هرکس بر او صلوات بفرستد همانا بر پدرش رسول خدا صلوات و درود فرستاده است.

9- علي و فاطمه محبوبترين مردان و زنان در نزد رسول خدا مي باشند.

أخرج الترّمذي عن جميع بن عمير (التيمي)، قال:

دخلت مع عمّتي (علي)عائشة فسألت: أيُّ الناس کان أحَبّ إلي


رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله؟ قالت: فاطمه. فقيل: من الرجال؟ قالت: زوجها، إنّه کان ما علمت صوّاماً قوّاماً [11] .

و أخرج الحاکم في «المستدرک» و صحّحه من حديث بُريدة، قال: کان أحبّ الناس إلي رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله فاطمه، و من الرجال عليّ [12] .

ترمذي از جميع بن عمير روايت مي کند که گفت با عمه ام وارد بر عائشه شديم، از او پرسيد محبوبترين افراد در نزد رسول خدا چه کسي بود؟

عائشه گفت: فاطمه.

گفته شده: از مردان چه کسي؟

گفت: محبوبترين مردان در نزد رسول خدا علي بن ابي طالب شوهر فاطمه بود، همانا مي دانم که علي بن ابي طالب در روز روزه دار و شبانه در حال عبادت بود.

10- و اين روايت را حاکم نيشابوري نيز در مستدرک روايت و آن را تصحيح نموده است. [13] .

و أخرج الحاکم في «المستدرک» و صحّحه من حديث بُريدة، قال:

کان أحبّ الناس إلي رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله فاطمة، و من الرجال عليّ [14] .

بريده روايت نمود که: از ميان زنان محبوبترين شخص به رسول خدا فاطمه و از مردان علي بن ابي طالب بود.

11- فاطمه اولين کسي مي باشد که به رسول خدا ملحق مي گردد.


وأخرج البخاري و مسلم وغيرهما عن فاطمة أنَّ النبيّ صلي اللَّه عليه و آله و سلم قال:

«إن جبريل کان يعارضني القرآن کلّ سنةٍ مرّةً و إنّه عارضني العام مرّتين، و لا أراه إلّا حضر أجلي، فانّک أوّل أهل بيتي لحاقاً بي فاتّقي اللَّه واصبري، فإنّه نِعمَ السَّلف أنا لکِ» [15] .

بخاري و مسلم و غير آن دو روايت نموده اند که: فاطمه عليهاالسلام روايت فرمود: پيامبر فرمود:

جبرئيل هر سال يک بار قرآن را بر من عرضه مي نمود، و امسال دو مرتبه عرضه نمود، و اين از آن جهت مي باشد که اجل من نزديک گرديده، و تو فاطمه از اهل بيت من اولين کسي مي باشند که بر من ملحق خواهي گشت پس اي دخترم به خداوند توسل نما و صبر کن، همانا خداوند بهترين پناه تو مي باشد.

12- فاطمه سرور زنان مومنه مي باشد.

وأخرج البخاري و مسلم وغيرهما عن فاطمة عنه صلي اللَّه عليه و آله أنّه قال: «يا فاطمة! ألا ترضين أن تکوني سيّدة نساء المؤمنين» [16] .

بخاري و مسلم و غير آن دو روايت نموده اند که فاطمه روايت نمود: که رسول خدا فرمود: اي فاطمه آيا راضي مي گردي که سرور زنان مومنه بوده باشي؟

13- فاطمه پاره ي تن رسول خدا مي باشد.


وأخرج أحمد والترمذي والحاکم في «المستدرک» عن ابن الزبير عنه صلي اللَّه عليه و آله و سلم أنّه قال:

«إنّما فاطمة بضعة منّي، يؤذيني ما آذاها، و ينصبني ما أنصبها» [17] .

احمد حنبل و ترمذي و حاکم در مستدرک از عبداللَّه بن زبير روايت نموده اند که: رسول خدا فرمود: فاطمه پاره ي تن من مي باشد مرا آزرده است هرکس او را بيازارد، و مرا دشمن داشته است هرکس او را دشمن دارد.

14- فاطمه در ميان اهل بيت محبوبترين شخص به رسول خدا مي باشد.

و أخرج الحاکم في «المستدرک» عن اُسامة بن زيد عنه صلي اللَّه عليه و آله و سلم انّه قال: «أحبُّ أهلي إليَّ فاطمة» [18] .

حاکم از اسامة بن زيد روايت نموده است که پيامبر فرمود: محبوبترين کسان من فاطمه مي باشد.

15- منزلت زهراء در بهشت.

و أخرج الحاکم في «المستدرک» و صحّحه عن عليّ عنه صلي اللَّه عليه و آله و سلم انّه قال: «إذا کان يوم القيامة نادي منادٍ من وراء الحُجُب: يأهل الجمع غُضّوا أبصارکم عن فاطمة بنت محمدٍّ حتّي تمرّ» [19] .

حاکم در مستدرک روايت و آن را تصحيح نموده که پيامبر


فرمود: وقتي که روز قيامت برپا گردد منادي از پس پرده غيب صدا مي زند، که اهل محشر چشمهاي خود را روي هم بگذاريد زيرا فاطمه دختر پيامبر در حال عبور مي باشد.

16- وأخرجه أبوبکر في «الغيلانيات» من حديث أبي أيوب، و ابي هريرة من حديث عائشة [20] .

17- غضب فاطمه غضب رسول خدا مي باشد.

وأخرج البخاري عن المسور عنه صلي اللَّه عليه و آله و سلم أنّه قال:

«فاطمة بضعة منّي فمن أغضبها أغضبني» [21] .

بخاري روايت نموده است که پيامبر فرمود: فاطمه پاره ي تن من است هرکس او را بيازارد مرا آزار داده است.

18- و أخرج أحمد و الحاکم في «المستدرک» و صحّحه عن المسور أيضاً عنه صلي اللَّه عليه و آله و سلم:

«فاطمة بضعة منّي يقبضني ما يقبضها و يبسطني ما يبسطها، وأنّ الأنساب تنقطع يوم القيامة غير نسبي و سببي و صهري» [22] .

احمد حنبل در مسند و حاکم در مستدرک روايت نموده اند


که پيامبر فرمود: فاطمه پاره ي تن من است غمگين مي کند مرا هرکس او را غمگين نمايد، و مسرور مي گرداند مرا هرکس او را مسرور گرداند، همانا هر نسبي در روز قيامت منقطع مي گردد مگر نسب و سبب من از طريق علي بن ابي طالب.

19- فاطمه سرور زنان بهشتي.

و أخرج البخاري عن عائشة أنّه «قال لفاطمة:

«أما ترضين أن تکوني سيّدة نساء أهل الجنة» [23] .

20- و أخرج الحاکم في «المستدرک» عن حذيفة عنه «أنه قال: «نزل مَلَک من السماء فاسْتأذن اللَّه أن يُسلِّم عليَّ فبشّرني أنّ فاطمة سيّدة نساء أهل الجنة» [24] .

و باز آن حضرت فرمود: ملکي از آسمان نازل گشت، و اجازه خواست تا بر من سلام رسانيده و بشارت داد مرا که فاطمه سرور زنان اهل بهشت مي باشد.

21- وأخرجه الطبراني من حديث أبي هريرة بإسناد رجاله رجال الصحيح غير محمّد بن مروان الذُّهلي و قد وثّقه ابن حبّان [25] .

اين حديث را طبراني هم در معجم روايت نموده و ابن حبان


هم آن را توثيق نموده است.

22- فاطمه سرور زنان دنيا و آخرت مي باشد.

وأخرج الحاکم في «المستدرک» عن عائشة أنّه قال: لفاطمة: «يا فاطمة! ألا ترضين أن تکوني سيّدة نساء العالمين؟ و سيّدة نساء المؤمنين؟ و سيّدة نساء هذه الأمّة؟!» [26] .

حاکم در مستدرک روايت نموده است که پيامبر به فاطمه فرمود: اي فاطمه آيا راضي مي باشي که سرور زنان دنيا و آخرت، و سرور زنان مؤمنه، و سرور زنان اين امت بوده باشي؟

23- فاطمه مصيبت کشيده ترين زنان مؤمنه مي باشد.

وأخرج الطحاوي في «مشکل الآثار» عن عائشة أنّها کانت تقول:

إنّ رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم قال في مرضه الذي قُبِض فيه لفاطمة:... يا بُنَيَّة، انّه ليس من نساء المؤمنين امرأة أعظم رَزيةً منک [27] .

طحاوي در مشکل الآثار روايت نموده است که پيامبر فرمود: دخترم در ميان زنان مؤمنه تو از همه مصيبت ديده تر مي باشي.

24- و أخرج أبو يعلي الموصلي و الطبراني في «الکبير»، والحاکم في


«المستدرک» عنه صلي اللَّه عليه و آله انّه قال:

«يا فاطمه! إنّ اللَّه يغضب لغضبک و يرضي لرضاک» [28] .

ابويعلي و طبراني و حاکم در مستدرک روايت نموده اند که پيامبر فرمود: اي فاطمه خداوند از غضب تو غضبناک و از رضايت تو راضي مي گردد.

25- و أخرج الترمذي و أحمد و أبويعلي، و رجالهما رجال الصحيح، عن أبي سعيد الخدري، قال: قال رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله:

«الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنة، و فاطمة سيدة نسائهم إلّا ما کان لمريم بنت عمران» [29] .

ترمذي و احمد و ابويعلي روايت نموده اند که پيامبر فرمود: حسن و حسين سرور جوانان بهشت و فاطمه سرور زنان بهشتي مي باشد.

26- وأخرج الطبراني في «الأوسط» و «الکبير»، و رجال «الکبير» رجال الصحيح عن ابن عباس، قال: قال رسول اللَّه:

«سيّدات نساء أهل الجنة بعد مريم بنت عمران فاطمة و خديجة و آسية بنت مزاحم امراة فرعون» [30] .

طبراني از ابن عباس روايت نموده است که پيامبر فرمود:


سروران زنان بهشت بعد از مريم دختر عمران فاطمه و خديجه و آسيه بنت مزاحم زن فرعون مي باشند.

27- حسد عائشه از فاطمه.

وأخرج أحمد باسناده رجاله رجال الصحيح عن النعمان بن بشير قال:

استأذن أبوبکر علي رسول اللَّه فسمع صوت عائشة [عالياً] و هي تقول: واللَّه لقد عرفت أنّ عليّاً و فاطمة أحبّ إليک منّي و من أبي مرّتين أو ثلاثاً، [فاستاذن أبوبکر فدخل] فأهوي إليها أبوبکر فقال: يا بنت فلانه! لا أسمعک ترفعين صوتک علي رسول اللَّه [31] .

احمد حنبل روايت نموده است که روزي ابوبکر اجازه خواست و بر رسول خدا وارد گرديد در آن هنگام صداي عائشه به گوشش رسيد که خطاب به رسول خدا نموده و مي گفت: من مي دانم که تو علي و فاطمه را از من و پدرم به مراتب بيشتر دوست مي داري؛ در اين هنگام ابوبکر اجازه خواست و وارد گرديد و خود را به طرف عائشه پرتاب نمود، و به او گفت که اي دختر فلانه ديگر نشنوم که صداي خود را از رسول خدا بلندتر نموده باشي.

28- و أخرج الطبراني في «الکبير» باسناد رجاله رجال الصحيح عن ابن عباس، قال:

دخل رسول اللَّه علي عليّ و فاطمة، و هما يضحکان فلمّا رأياه سکتا، فقال


لهما النبيّ:«ما لکما کنتما تضحکان، فلمّا رأيتماني سکتّما؟» فبادرت فاطمة فقالت:

بأبي أنت يا رسول اللَّه!، قال هذا: أنا أحبّ إلي رسول اللَّه منکِ، قلت: بلي أنا أحبّ إلي رسول اللَّه منکَ، فتبسّم رسول اللَّه و قال: «يا بُنَيَّة، لَکِ رقّةُ الولد، و عليّ أعزُّ علَيَّ مِنْکِ!» [32] .

روزي رسول خدا بر علي و فاطمه وارد گرديد، آنها را در حال خنديدن مشاهده نمود، تا پيامبر را ديدند ساکت گرديدند، حضرت به آنان فرمود: چه شد که تا مرا ديديد از خنده بازايستاديد؟

فاطمه عرضه داشت فدايت گردم پدرجان علي مي گويد: من محبوبتر از تو در نزد پيامبر مي باشم، و من هم به او مي گفتم: که من در نزد تو محبوبتر مي باشم.

حضرت از اين بيان فاطمه تبسمي نمود و سپس فرمود: دخترم تو فرزند من مي باشي و بر تو محبت فرزند دارم، و علي بر من عزيزتر از تو مي باشد.

29- ازدواج زهراء به امر خدا.

و أخرج الطبراني باسناد رجاله ثقات عن ابن مسعود عنه صلي اللَّه عليه و آله و سلم قال:

«إن اللَّه أمرني أن اُزوِّج فاطمة مِن عليّ» [33] .


طبراني روايت نموده است که پيامبر فرمود: همانا خداوند مرا دستور داد تا فاطمه را به علي تزويج نمايم.

30- و أخرج الطبراني باسناد رجال الصحيح عن ابن جريج قال: قال لي غير واحدٍ:

کانت فاطمة أصغر ولد رسول اللَّه و أحبهنّ إليه.

فاطمه کوچکترين دختران رسول خدا و در عين حال محبوبترين آنان در نزد او بود.

31- فاطمه و شباهتش به رسول خدا.

و أخرج الطبراني في «الأوسط» عن عائشة، قالت:

ما رأيت أحداً من خلق اللَّه أشبه برسول اللَّه ديناً و لا جلسة و لا شية من فاطمة، و کانت إذا دخل عليها رسول اللَّه رحّبت به وقامت من مجلسها و قبّلت يده و أجلسته في مجلسها، و کانت إذا دخلت علي رسول اللَّه رحّب بها و قام إليها و قبّل يدها و أجلسها في مجلسه [34] .

عائشه مي گويد: من هيچ کس را از خلائق نديدم که مانند فاطمه از نظر نشستن و راه رفتن شبيه به رسول خدا بوده باشد، هر وقت رسول خدا بر او وارد مي گرديد زهراء به او خوش آمد گفته و در مقابل او مي ايستاد دستش را مي بوسيد و او را در جاي خود مي نشانيد، و هرگاه که فاطمه بر او وارد مي گرديد آن حضرت در مقابلش قيام مي فرمود خوش آمد مي گفت دستش را مي بوسيد و او را در جاي خود مي نشاند.


32- وأخرج الحاکم و قال: صحيح علي شرط الشيخين عن عائشة قالت: ما رأيت أحداً أشبه کلاماً و حديثاً من فاطمة برسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم، و کانت إذا دخلت عليه رحّب بها، و قام فأخذ بيدها فقبّلها و أجلسها في مجلسه [35] .

عائشه مي گويد: من هيچ کس را مثل فاطمه نديدم که مانند رسول خدا تکلم نموده و سخن بگويد، هر وقت بر او وارد مي گرديد، به او خوش آمد مي گفت، در مقابل او ايستاده دستش را گرفته و مي بوسيد، و او را در جاي خود مي نشاند.

و زاد الحاکم في رواية اُخري:

وکانت إذا دخل عليها رسول اللَّه قامت إليه مستقبلةً و قبّلت يده: و قال: حديث صحيح علي شرط الشيخين.

و حاکم با اضافه اي اين چنين روايت مي کند که وقتي پيامبر بر فاطمه وارد مي گرديد از جا برخاسته به استقبال او رفته و دست او را مي بوسيد.

33- و أخرج الحاکم في «المستدرک»، و قال: رواة هذا الحديث عن آخرهم في «الصحيح»، عن عمر بن الخطاب، أنّ النبيّ صلي اللَّه عليه و آله و سلم قال لفاطمة: «فداکِ أبي و اُمّي» [36] .

حاکم نيشابوري از عمر بن خطاب روايت مي کند که پيامبر به دخترش فاطمه فرمود: دخترم پدر و مادرم فداي تو باد.



پاورقي

[1] الترمذي (تحفة الأحوذي 370:10). المستدرک 3: 155. مسند أحمد 275:4. مجمع الزوائد 201:9. تهذيب الأسماء و اللغات: النووي 26:1. سير أعلام النبلاء 119:2. تهذيب التهذيب 12: 440. جامع الأصول 125:9. حلية الأولياء 39:2. البداية والنهاية 232:6.

[2] الترمذي (تحفة الأحوذي 370:10). المستدرک 3: 155. مسند أحمد 275:4. مجمع الزوائد 201:9. تهذيب الأسماء و اللغات: النووي 26:1. سير أعلام النبلاء 119:2. تهذيب التهذيب 12: 440. جامع الأصول 125:9. حلية الأولياء 39:2. البداية والنهاية 232:6.

[3] تاريخ الإسلام: الذهبي- عهد الخلفاء الراشدين: ص 43. ذيل المذيل/ الطبري: ص 499. المناقب/ ابن المغازلي: ص 213، رقم 392. دُرر السمط في خبر السَّبط/ ابن الآبار المتوفّي 658: ص 77. العقد الثمين في تاريخ البلد الأمين 8: 286. سبل الهدي والرشاد 12: 37.

[4] الدرّ المنثور 203:6. روح المعاني/الآلوسي 18: 174، سورة النور، الآيه 36.

[5] المعجم الکبير 22: 401.

[6] المستدرک- الحاکم: 160:3.

[7] المعجم الأوسط/ الطبراني 58:5، رقم 4101.

[8] المعجم الکبير 22: 418، رقم 1031. المستدرک 156:3، و قال الذهبي: صحيح. مشکل الآثار 49:1- 50.

[9] المعجم الأوسط 3: 349، رقم 2742. مجمع الزوائد 9: 201.

[10] الروض الانف 328:6.

[11] الترمذي بلفظه: التحفة 10: 375 و «الناس» في الأصل «النساء». مشکاة المصابيح 3: 1735، رقم 6146.

[12] المستدرک 155:3. و من حديثه أيضاً (الترمذي): التحفة 10: 370- 371.

[13] المستدرک 155:3.

[14] المستدرک 155:3. ومن حديثه أيضاً (الترمذي): التحفة 370:10- 371.

[15] کنز العمال 13: 677- 678.

[16] فتح الباري: البخاري 84:7، مسلم 126:2. المستدرک 158:3. طبقات ابن سعد (من حديث عائشة عن فاطمة) 248:2- 248.

[17] (الترمذي): (التحفة 10: 371). المستدرک 3: 158. أحمد 5:4.

[18] المستدرک: 155:1.

[19] المستدرک 153:3.

[20] نقله عن کنزالعمال 106:12. الغيلانيات/أبي بکر الشافعي في الرقمين 34209 و 34210، و رقم 34211.

[21] (البخاري): فتح الباري 84:7. البخاري في علامات النبوة من حديث طويل عن عائشة: 491:6. وأخرجه من وجه آخر في أواخر المغازي 110:8- 111.

[22] و هو في المستدرک 158:3، و عند الطبراني و البزار برواياته في مجمع الزوائد 203:7.

[23] البخاري: مناقب فاطمة 83:7. المستدرک 151:3.

[24] المستدرک 151:3.

[25] مجمع الزوائد 201:9.

[26] المستدرک 156:3، و قال الذهبي:«صحيح و هو عند (مسلم) من حديث أطول: 127:2:2.

[27] مشکل الآثار 49:1- 50. جمع الجوامع- السيوطي 302:1، النسخة المصورة المصرية.

[28] مجمع الزوائد 203:9. المستدرک 154:3.

[29] عن مجمع الزوائد 201:9.

[30] التحفة 272:10، أحمد 391:5، و قد ذکره الطحاوي في مشکل الآثار 393:2، و هو في کنز العمال بمختلف طرقه و رواياته: 12: 112- 113.

[31] عنه أيضاً 9: 201- 202، و هو عند (أحمد) بلفظه عن النعمان بن بشير 275:4، و عنه بأطول 4: 270- 271.

[32] مجمع الزوائد: 201:9.

[33] المجمع 204:9. کنزالعمال رقم 37752 من حديث أنس (عن الخطيب و ابن عساکر).

[34] المعجم الأوسط 58:5، رقم 4101.

[35] المستدرک 154:3، و وافقه الذهبي علي صحته. أخرجه أبوداود في الأدب، باب ما جاء في القيام برقمخ 5217، والترمذي في المناقب برقم 3871، والاستيعاب 366:4.

[36] المستدرک 151:3- 164.