بازگشت

خطبه ي فاطمه ي صديقه




واضح و روشن است که اين خطبه از ذخائر بيت وحي است. و مردان علوي و بزرگان آنها از حيث نسب و مذهب با احتياط تمام، اين خطبه را محفوظ مي داشته اند و بر روايت و نقل آن حرص مي ورزيده اند؛ زيرا در اين خطبه حجج و دليلهاي انکار ناپذير وجود دارد که دادخواهي و مظلوميت عترت طاهره را نزد مخالفينشان و نيز اندازه قساوت دشمنانشان، پايداري آنها بر باطل، منتهاي تلاششان، پستي و ناچيزي آنها، اذيت و آزارشان به ذريه و اهل بيت پيامبر- صلّي اللَّه عليه و آله-و مداومت آنان را بر گمراهي، ثابت مي کند.

کتابها به ذکر اين خطبه لبريز شده و سندهايي بر نقل آن در قرون متمادي تا به امروز پيچيده شده است. کسي که از درون آن به حقايقش نظر اندازد و به شناختي صحيح پي برد و بهره مند شود، شک نخواهد داشت در اين که خطبه از آه و حزن عميق صديقه حوراء سرچشمه گرفته است و عقده ي دلي است که از سينه او صادر شده و خشمي است همراه با حلم و شکيبائي، (که به حقيقت


داراي وسعتي بيشتر از بيابانها است) خشم او تا به آنجا وسعت يافت که ديگر طاقت نياورد و آن را در بوته بيان ريخت تا اين که به صورت حجت بالغه و کامل در دوران تاريخ و روزگار باقي بماند و جايگاه آن دسته و گروهي که داراي خشونت بوده و روش زورگويي و بي عدالتي را برگزيده بودند و صلاحيت و شايستگي خلافت را نداشتند و از مقام امامت به دور بودند و مباينت با حق داشتند، به بزرگان و افراد ديني در طول تاريخ برساند.

براستي جمله هاي خطبه، يگانه شاهدي نيست بر اثبات نسبت آن به دختر رسالت، چونکه انتشار پرتو و روشنايي نبوت و اعلان عطر امامت در آن خطبه است و (آن جمله ها) نفخه و دميدن از نفس منسوبين به هاشم است که محور آن کلام و گوارايي آن بلاغت مي باشد و اين خطبه طولاني مشتمل بر معاني بزرگ و مهم و اسرار احکام خداست. افرادي بر نص آن خطبه با طولاني بودنش اتفاق کرده اند:

1- ابوجعفر محمد بن جرير بن رستم طبري، از بزرگان قرن چهارم، در کتاب دلائل الامامة، ص 31، از پنج طريق اين خطبه را نقل کرده است.

2- ابومنصور احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي از بزرگان قرن ششم، در کتاب احتجاج، ص 61 اين خطبه را از ارسال مسلمات گرفته است، چنانکه عادتش در آن کتاب اين است که آنچه پيش او مسلم است بيان مي دارد.

3- ابوالحسن علي بن عيسي اربلي، از بزرگان قرن هفتم در


کشف الغمه، ص 145، آن را از کتاب السقيفة تأليف ابي بکر احمد بن عبدالعزيز جوهري از نسخه اي که بر مؤلف در ربيع الاخر سال 322 از طرق مختلف قرائت شده، روايت کرده است. و جوهري کسي است که ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 78، ط مصر او را ستوده است و درباره ي او چنين گفته است: او عالم محدث، داراي ادب بسيار، ثقه و مورد اعتماد و پارسا است. محدثين او را مدح و ستايش کرده اند و از او تأليفاتي را ذکر نموده اند.

4- ابوالفضل احمد ابن ابي طاهر متوفاي سال 280، خطبه را از دو طريق روايت کرده است؛ که يکي از دو طريق به عروه فرزند زبير تا به عايشه منتهي مي شود. و طريق ديگر به زيد بن علي بن الحسين تا عقيله زينب دختر اميرالمؤمنين- عليه السلام- مي رسد. و البته تمام خطبه را نياورده است.

5- علم الهدي سيد مرتضي- قدس اللَّه سره- از آنجا که در صدد آوردن خطبه نبوده است و تنها غرضش اثبات نسبت آن خطبه به صديقه ي طاهره- سلام اللَّه عليها- بوده، به ذکر روايتي که در نزدش صحيح بوده اکتفا کرده است. پس در شافي، ص 230 از ابي عبداللَّه محمد بن عمران مرزباني آن را روايت کرده است و مرزباني از دو طريق آن را روايت کرده، يکي از آن طريق متهي به عروه که از عايشه نقل کرده است، مي شود. و طريق ديگر به ابي العينا محمد بن قاسم يمامي از ابن عايشه ي بصري منتهي مي شود.


6- شاگرد سيد مرتضي، شيخ طوسي در تلخيص الشافي ص 413، از استاد خود متابعت کرده است. و هر کدام مقدار کمي از اين خطبه بزرگ و مهم را ذکر کرده اند.

7- سيد رضي الدين علي بن طاووس، متوفاي سال 664 هجري قمري، خطبه را در کتاب طرائف، ص 74 از کتاب مناقب، تأليف حافظ الثقة احمد بن موسي بن مردويه از رجالش از عروه از عائشه روايت کرده است و مقداري از اول و وسط و آخر خطبه را ذکر نموده است.

8- ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 78 خطبه را از کتاب سقيفه، تأليف ابي بکر احمد بن عبدالعزيز جوهري روايت کرده است.

9- ابن شهر آشوب متوفاي سال 588 در مناقب، ج 1، ص 318 برخي از سخنان فاطمه- سلام اللَّه عليها- را با ابي بکر، انصار و با اميرالمؤمنين- عليه السلام- ذکر کرده است.

10- ابن ميثم متوفاي سال 679 در شرح نهج البلاغه، ص 35، در تفسير نامه ي علي- عليه السلام- به عثمان بن حنيف: «و ما اصنع بفدک و غير فدک» گفته است که: خطبه ي حضرت فاطمه، خطبه اي طولاني است که در آخر آن حضرت زهرا فرموده است: «اتقوا اللَّه حق تقاته» تا آخر خطبه.

11- به هر حال اين خطبه را که از محاسن خطبه ها و بدايع آنها است، ابن طيفور در کتاب بلاغات النساء، ص 12، روايت کرده و روايتش مقدم بر روايت جوهري است زيرا از نظر سني بر


جوهري مقدم است.

(با توجه به مدارک فوق) آنچه در نسبت دادن خطبه به غير فاطمه- سلام اللَّه عليها- گفته شده، مورد اعتنا نيست سيد مرتضي در شافي، ص 231، از ابي عبداللَّه مرزباني نقل مي کند به اين که علي بن هارون از عبداللَّه بن احمد بن ابي طاهر از پدرش او را خبر داده و گفته است: به ابي الحسين زيد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب- عليهم السلام- کلام فاطمه- سلام اللَّه عليها- را که در هنگام غصب فدک توسط ابي بکر، ايراد شده بود، بيان داشتم و گفتم: آنها چنين گمان مي برند که اين کلام ساخته و پرداخته شده است، و اين از کلام ابي العيناء [1] مي باشد؛ زيرا کلام او جنبه ي بلاغت دارد پس به من گفت: مشايخ و بزرگان آل ابي طالب را ديدم که آن را از پدرانشان روايت مي کردند و به فرزندانشان تعليم مي دادند و براستي پدرم از جدم، کلام فاطمه- سلام اللَّه عليها- را به من خبر داد. بنابراين حکايت آن خطبه به فاطمه- سلام اللَّه عليها- مي رسد. مشايخ و بزرگان شيعه آن را روايت کرده اند. و قبل از اين که جد ابي العيناء متولد شود،بين خودشان مورد بحث و بررسي قرار داده اند.


و براستي حسين بن علوان بن عطيه ي عوفي خبر داد که او از عبداللَّه بن محض، ابن حسن مثني شنيده است که از پدرش اين خطبه را شنيده است. سپس ابوالحسن گفت:چگونه کلام فاطمه- سلام اللَّه عليها- مورد انکار قرار مي گيرد و حال اينکه اينها روايت مي کنند از کلام عايشه- هنگام مرگ پدرش- چيزي را که عجيب تر از کلام فاطمه- سلام اللَّه عليها- است و اگر نبود دشمني اينها با ما اهل بيت- عليهم السلام- کلام صديقه ي طاهره را تصديق مي کردند و حديث را با طولاني بودنش متذکر مي شدند.

براي اين خطبه ي طولاني، شرحهايي است که آنها را استاد متقي و متتبع ما مرحوم حاج آغا بزرگ در کتاب الذريعة الي مصنفات الشيعة، بيان کرده اند:

1- شرح خطبه، تأليف: مولي حاج محمد نجف کرماني مشهدي مسکناً و مدفناً، متوفاي سال 1292 هجري.

2- شرح خطبه، تأليف: حاج شيخ فضل علي بن مولي ولي اللَّه قزويني، متولد سال 1290.

3- ابن عبدون بزاز معروف به ابن الحاشر.

4- شرح خطبه، تأليف: سيد علي محمد تاج العلماء، فرزند سيد محمد، سلطان العلماء، فرزند سيد دلدار علي متوفاي سال 1312 در لکنهو.

5- کشف المحجة تأليف: سيد جليل صاحب تصانيف کثيره، سيد عبداللَّه، فرزند سيد محمد رضا شبر، متوفاي سال 1242 هجري.


6- اللمعة البيضاء تأليف: حاج ميرزا محمد علي انصاري، طبع ايران.

7- الدرة البيضاء تأليف: سيد محمد تقي فرزند سيد اسحاق قمي رضوي، طبع ايران،سال 1353 هجري قمري.

و بزودي خواننده محترم بر اين خطبه واقف و آگاه خواهد شد؛ خطبه اي که «اربلي»آن را از محاسن خطبه ها و بدايع آنها دانسته است. بر آن خطبه نشانه و اثر نور و نبوت، و در آن بوي خوش از عطر رسالت است. و براستي دوستان و موافقين و مخالفين آن ايراد کرده اند. ما آن را از کتاب دلائل الامامة، به جهت تعدد طرق روايتش و زيادت آن بر آنچه در احتجاج و کشف الغمه هست، نقل کرديم.



پاورقي

[1] در معجم الادبا، ج 18، ص 286 آمده است که: اسم ابي العيناء، محمد بن قاسم بن خلاد بن سليمان هاشمي مي باشد. و در صفحه ي 289 مي گويد: جد بزرگ ابي العيناء، علي بن ابي طالب- عليه السلام- را ملاقات کرد، بخاطر اسائه ي ادبي که خدمت حضرت نمود، حضرت در حق وي و فرزندانش نفرين کرد که نابينا شوند. بنابراين، هر کس که از فرزندان ابي العينا نابينا باشد، صحيح النسب است.