بازگشت

موقف فاطمه در محشر




ترديدي نيست در اين که نهايت شرف بين مبدأ انسان و منتهاي او، تشابه و همانندي بين اين دو حد است. قصدم از اين تشابه و همانندي (که رکود از ترقي به کمال است) ضد آنچه را که ناموس تکامل در تمام پديده ها به وديعه گذاشته شده، نيست لکن قصد دارم بگويم به اين که: کسي که وجودش از عنصر قداست و از رفيعترين درجات آن ريخته شده، تصوير تفاوت بين


مبدأ و منتهايش دشوار و مشکل و يا غير ممکن مي گردد، هر چند تصوير ترقي آن، نسبت به عوارضي که آن را احاطه کرده است ممکن مي باشد.

بنابراين، سيده ي ا صديقه زهرا- سلام اللَّه عليها- از آنجا که خداي سبحان او را از نور قدسش بيرون کشيد و او را حلقه ي اتصال بين وساطت و رسالت عظمي و ولايت کبري قرار داد، و به سبب عصمت از هر نقيصه و پليدي، او را زينت بخشيد، پس فاطمه- سلام اللَّه عليها- سرمديه است که در آن به ازل و ابد شباهت دارد؛ زيرا که او حصه اي از حقيقت محمديه است که نظام اتم از جهت حدوث و بقا به سبب او کامل گشت.

پس همانطور که فاطمه- سلام اللَّه عليها- بشر را از حوادث روزگار و گرفتاري و بدبختيهاي زمان و جميع بلاها و آفات، نجات مي دهد همين طور در آخرت، معيار سعادت و رستگاري است. پس به شفاعت او ترسها و وحشتها از آنان دور مي گردد کما اين که تحول و گردش قرون اولي بر اساس حب او بود و پيامبران مرسل و بزرگوار به سبب او نجات يافتند [1] .

و در حديثي از ابن عباس نقل شده است که: رسول خدا- صلّي اللَّه عليه و آله- به فاطمه- سلام اللَّه عليها- فرمودند: براستي خداوند متعال جبرئيل را در ميان هفتاد هزار فرشته برمي انگيزد پس هفت قبه از نور بر قبرت مي زند سپس اسرافيل با سه حله


مي آيد، و بالاي سرت مي ايستد و تو را ندا مي کند اي فاطمه! دختر پيامبر- سلام اللَّه عليها- به جانب محشرت بلند شو، در حالي که داراي شکوه و آرامش هستي و بدنت مستور و پوشيده است، پس اين حله ها را بپوش. و روفائيل ناقه اي از نور مي آورد که مهارش از لؤلؤ مي باشد و بر او کجاوه اي از طلا است، پس فاطمه- سلام اللَّه عليها- بر آن سوار مي شود و روفائيل و هفتاد هزار فرشته- که در دستشان پرچمهاي تسبيح است- او را مي رانند و هنگامي که حرکت کني هفتاد هزار حوريه از تو استقبال کنند که در دست هر يک آتش داني است که از آنها بوي عود بدون آتش ساطع است و بر آنها تاجهايي از جور مرصع به زبرجد سبز است.

سپس مريم بنت عمران- عليهاالسلام- با حورياني که مثل حورياني که با تو هستند از تو استقبال مي کند و به همراه تو حرکت مي نمايد. سپس مادرت خديجه- سلام اللَّه عليها- در حالي که هفتاد فرشته که در دستشان پرچمهاي تکبير است از تو استقبال مي کند. پس هنگامي که به جمعي نزديک گردي، حوا، که آسيه دختر مزاحم به همراه اوست، به استقبالت مي آيد و با تو همراه مي شود. وقتي که تو در ميان آنهمه جمعيت قرار گرفتي، ندا دهنده اي ندا مي کند که: اي خلائق چشمهايتان را پايين بيندازيد تا اين که فاطمه دختر محمد بگذرد پس کسي جز ابراهيم خليل و علي بن ابي طالب به تو نظر نمي کند. پس حضرت آدم حواء را طلب مي کند، و حوا با خديجه مادرت که پيش روي توست، مشاهده مي کنند (و ناظر آن همه عظمتي هستند که


خداوند براي تو مقرر فرموده است).

سپس منبري که داراي هفت پله هست براي تو نصب مي کنند، در اين هنگام تو در بالاي آن قرار مي گيري، جبرئيل به نزدت مي آيد و مي گويد: اي فاطمه- سلام اللَّه عليها- حجت خويش را بخواه. پس مي گويي: اي پروردگار من! شيعيان مرا (درياب) ندايي از جانب عزيز سبحان مي آيد که: من اينها را آمرزيدم. پس مي گويي اي پروردگار! شيعيان فرزندانم (را درياب) ندائي از جانب پروردگار مي آيد که اينها را آمرزيدم پس مي گويي: پيروان شيعه ام (را درياب) پس خداوند مي گويد: اي فاطمه: برو هر کس که به تو توسل گردد در بهشت با توست [2] و هنگامي که شيعيان فاطمه- سلام اللَّه عليها- بر در بهشت بايستند از مولاي جليل (خداي متعال) ندا مي رسد که علت ايستادن شما چيست؟ براستي دختر پيامبر- صلّي اللَّه عليه و آله- شما را شفاعت کرده است. پس مي گويند: دوست داريم که قدر و ارزش خودمان را در اين روز بشناسيم.

خداوند مي فرمايد: اي دوستان من! نظر اندازيد به کسي که شما را به خاطر حب فاطمه- سلام اللَّه عليها- دوست داشته و به


جهت حب فاطمه- سلام اللَّه عليها- به شما طعام داده، شما را پوشانده و به شما آب رسانده است. و بخاطر حب فاطمه غيبتي را از شما رد کرده پس او را داخل بهشت کنيد.

امام باقر- عليه السلام- فرمودند: در آن روز همه وارد بهشت مي شوند مگر افراد کافر و منافق و يا کسي که در دل او شکي باشد [3] سپس فاطمه- سلام اللَّه عليها- پيراهن امام حسين- عليه السلام- را در حالي که آغشته به خون است به دست مي گيرد و عرض مي کند: اي خداي من! بين من و بين کسي که فرزندم را به قتل رسانده حکم فرما [4] . سپس از پروردگارش درخواست مي کند به اين که حسين- عليه السلام- را ببيند. پس گفته مي شود به وسط محشر نظر کن، پس حسين- عليه السلام- را در حالي که ايستاده و سرش قطع شده مي بيند [5] .

سپس در اين هنگام که نگاهش به حسين- عليه السلام- مي افتد، فرياد و شيون مي کشد و صدا مي زند اي ميوه دلم، فرشتگان به جهت فرياد زهرا- سلام اللَّه عليها- بيهوش مي شوند و اهل موقف فرياد مي کنند: خداوند کشنده ي فرزندت را بکشد. پس خداوند مي فرمايد: قاتل و دوستان و پيروانش را به قتل مي رسانم [6] :




لابد ان ترد القيامة فاطم

و قميصها بدم الحسين ملطخ


«روز قيامت خواه ناخواه حضرت فاطمه،- سلام اللَّه عليها- با پيراهن خون آلود امام حسين- عليه السلام- خواهد آمد».


ويل لمن شفعاؤه خصمائه

والصور في يوم القيامة ينفخ [7] .


«واي بر کساني که در روز قيامت، شفيعهاي آنان دشمنانشان باشند».


پاورقي

[1] بحار، ج 7، ص 350.

[2] تفسير فرات، ص 171. مستدرک حاکم، ج 3، ص 161. محب الطبري در ذخائر العقبي، ص 48 و متقي در منتخب کنزالعمال در حاشيه مسند احمد، ج 5، ص 56 اکتفا کرده اند بر صدا زدن اجتماع را به اين که چشمها را پايين اندازيد براي اين که فاطمه- سلام اللَّه عليها- دختر محمد- صلّي اللَّه عليه و آله- عبور نمايد. و در ذخائر اين مطلب را افزوده که او را هفتاد هزار حوري همراهي مي کنند.

[3] تفسير فرات، ص 114.

[4] مناقب/ ابن شهر آشوب، ج 2، ص 91.

[5] معالم الزلفي، ص 233، باب 102.

[6] عقاب الاعمال/ صدوق، ص 10.

[7] مناقب/ ابن شهر آشوب، ج 2، ص 91. اين اشعار از مسعود بن عبداللَّه قايني است.