بازگشت

رب النوع




با اينکه جامعه ي بشريت در ساختن تمثال بزرگان اجتماع خواه بصورت رهبر مادي و يا سياسي و يا زمامداران ديني جديت داشت و تا مرحله پرستش آنها رسيد، تمثالي از آفريدگار درست نکرد. زيرا اجتماعات بشري به تعليم انبياء عليهم السلام تاحدي بدست آورده بودند که خداي جهان بالاتر از قياس و گمان است باين جهت ساختن تمثال از ذات احديت درست نيست و بلکه بت پرستان براي نمودار ساختن آثار تدبير او که تا حدي ميتوان درک کرد به ساختن بت و تمثال اقدام کردند. جمعيت هاي بشري که بمناسبت احتياجات ضروري به نمودار ساختن آن به تدبير مخصوص دست زدند و خداي


واحد را با پرستش بت مخصوص که نمودار تدبير خاصي بود عبادت ميکردند. مثلا بشر که براي بزرگان ملي و اجتماعي و ديني خويش مجسمه درست کرده آنها را در طي قرون پرستش نمود دفعة آگاه شد خوب است براي آفريدگار نيز مجسمه ساخته شود اما خدائي که از قياس و گمان و وهم برتر است چگونه ميتوان مجسمه او را درست کرد؟ به ناچار از ساختن مجسمه براي ذات آفريدگار دست برداشته بفکر نمودار ساختن يکي از جهات تدبير وي افتادند و خدا را بوسيله ي همان چيزيکه با دست خود فراهم کرده بودند و يک قسمت از تدبيرات جهان را باعتقاد باطل بآن واگذاشته بودند پرستيدند مثلا مردم ساحل نشين درياها را مي پرستيدند تا در نتيجه برکات و فائده درياها بآنها ارزاني شده و از آفات و شرور دريا و طوفان و طغيان در امان باشند.

و يا صحرانشينان، مدبر صحراها و سلحشوران مدبر جنگها را پرستش ميکردند باين ترتيب هرکسي و هر جمعي آن مدبر را عبادت ميکرد که منافع وي بآن بستگي داشت و بر حسب مرور زمان هر کسي مطابق سليقه و ذوق خويش صورتي براي خداي انتخابي خود از ماده که در اختيار داشت مانند فلزات يا چوب، خدا درست ميکرد و در برابر او قرباني ميکرد و بالاخره عدم انضباط در انتخاب خدايان کار را بهرج و مرج رسانيد. آنچه که تقريبا مورد اتفاق اکثريت بت پرستان مينمايد آنست که اين بت ها را واسطه ها و شفيعان درگاه الهي ميدانستند تا بآن وسيله جلب خير و دفع شر گردد و چه بسا بعضي از نادانها آنچه را که بت درست کرده بودند آنرا مستقلا در برابر خداي متعال، خدا ميدانستند و بعضي ديگر با اينکه آنها را واسطه ميدانستند آنها را بهتر و کاملتر از خدا فرض ميکردند چنانکه


قرآن نقل ميکند: «فما کان لشرکائهم فلا يصل إلي الله وما کان لله فهو يصل إلي شرکائهم» [1] بهره اي را که براي شريکان خدا از قرباني قائل بودند بخدا نميرسيد اما آنچه بهره ي خدا بود شريکان را در آن نصيب بود. بعضي- ملائکه را مي پرستيدند و برخي ستارگان ثابت مانند شعري، و عده ديگر ستارهاي ديگر را مي پرستيدند چيزيکه هست هر يک از اين توده ها چيزي را که پرستش ميکردند براي آن مثالي درست ميکردند و آنرا قبله خود ميساختند زيرا پيش خود مي گفتند که خدايان مانند ارباب انواع منزه از دارا بودن صورت هستند و تا در جائي ثابت باشند و توجه به آنها مشکل است. بنابراين در پرستش لازم است چيزي را نماينده و صنم او قرار داد.


پاورقي

[1] انعام /136.