بازگشت

مخمس در مدح آن حضرت





اوصاف تو را مي نبود حاجت گفتن

در سايه کجا پرتو خورشيد نهفتن


ناچيز کجا و دُرّ اوصاف تو سفتن

چون صفحه غبر است زنوک مژه رفتن


ظهار کمالات تو و قوّه ي تقرير

در وادي اوصاف تو اوهام ملک لنگ


زاندازه ي خوان کرمت عرش برين تنگ


فيض تو محيط است به هر نقش و به هر رنگ

لطف تو دخلي است به هر آب و به هر سنگ


اي حکم قضا از تو فرومانده تقدير

امام الشيعه شيخ شمس الدين محمّد بن عليّ بن جمهور الاحسائي در کتاب «مجلي» [1] مي فرمايد: روايت کرده است اخطب خوارزم در کتاب مسندش که رسول خدا (صلي اللَّه عليه و آله) فرمود در حق اميرالمؤمنين (عليه السلام):


«لَوْ اَنَّ الْإِنْسَ کُتَّابٌ وَالْجِنَّ حُسَّابٌ و الْاجامَ اَقْلامٌ وَالْبَحْرَ مِدادٌ ما اَحْصَوْا فَضائِلَ عَليّ بْنِ أبيطالِبٍ (عليه السلام) [2] فَمَنْ يَقُولُ فِيهِ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هذا کَيْفَ يُمْکِنُ اِحْصاءُ فَضائِلِهِ وَالْوُقُوفُ عَلي جَميعِ مَناقِبِهِ»




لَوْ اَنَّ الْمُرْتَضي اَبْدا مَحَلّهُ

لَصارَ النَّاسُ طُرّاً سُجَّداً لَهُ


کَفي فِي فَضْلِ مَوْلينا عَلّيٍ

وُقُوعُ الشَّکِّ فيهِ اَنَّهُ اللَّهُ


وَ ماتَ الشّافِعي و لَيْسَ يَدَري

عليّ ربّه اَم ربّه اللَّهُ». [3] .


بس اين نکته در حق نمائي او

که کردند شک در خدايي او


معني حديث اينکه اگر همه ي انسان نويسنده شوند و همه ي جن حساب کننده شوند و درختها قلم شوند و درياها مرکب شوند، نمي توانند به شماره درآورند فضايل حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را پس کسي که پيغمبر (صلي اللَّه عليه و آله) درباره ي او چنين بفرمايد چطور ممکن است شماره ي فضايل او و اطلاع بر همه ي مناقب او.

و حکيم رؤف شيرازي خوب گفته:


اي خم براي سجده ات اين چرخ کج مدار

وي از تو دين مصطفي گشته برقرار


اشجار روزگار تمام ار قلم شوند

گردد مرکب آنچه به عالم بود بحار


جنّ و بشر، ملايک و روحانيان اگر

کاتب شوند از پي مدحت به اختصار


گر مختصر کنند مديح تو تا بحشر

تحرير کي کنند يکي را ز صد هزار


کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست

که تر کني سرانگشت و صفحه بشماري





پاورقي

[1] المجلي: ص 389.

[2] ر. ک. کشف اليقين: ص 2، نهج الايمان: ص 667- 669، بحار: 38/ 196 و ج 40/ 49- 70- 74- 75.

[3] ريحانة الادب: 3/ 163.