بازگشت

زن در مذاهب و ممالك مختلف




در اغلب مذاهب قديمي مانند برهما، بودا و يهود ارزش عبادت زن به مراتب کمتر از عبادت مرد است. در ميان يهوديان شهادت، نذر و قسم زن پذيرفته نيست، حتي زن از شوهر، دختر، خواهر و مادر ارث نمي برد.

اينان، مانند ايرانيان قديم، زن را در زمان قاعدگي طبيعي، نجس مي دانستند. در تمدنهاي قديم يونان و روم، زن يک شي ء قابل تملک بود. براي زن، روح جاويدان انساني قايل نبودند و به همين علت، پس از مرگ شوهر حق زندگي کردن نداشت.


در ميان روميان دختران و زنان مانند حيوان، مورد معامله قرار مي گرفتند، تمام اموال زن مربوط به شوهرش بود، نمي توانست قراردادي ببندد، شغلي نمي توانست داشته باشد و به هنگام مرگ نمي توانست وصيت بکند. آنان بر اين عقيده بودند که زن حيواني نجس است و داراي روح انساني نيست.

زن در استراليا حکم حيواني اهلي را داشت که فقط براي توليد به کار مي آمد.

در آمريکا کارهاي مختلف و پرزحمت مانند صيد ماهي و خارج کردن آب از قايق، بر عهده زن بود و زنهاي پير را که ديگر قابل کار نبودند، مي خوردند. [1] .

يک حکيم يوناني سخني در اين باره دارد که بعدها به صورت ضرب المثل درآمد و آن اين است:

«زن حيواني است دراز مو و کوتاه فکر.» [2] .

«ويل دورانت» مي گويد: «بعد از ظهور خانواده پدر شاهي، زن و فرزندان عنوان مملوک پدر يا برادر بزرگ و پس از آن شوهر را پيدا کردند. براي زناشويي همان گونه که غلام و کنيز را در بازار مي خريدند، زن را نيز مي خريدند و هنگام وفات شوهر، زن نيز مانند انواع ديگر دارايي وي به ميراث مي رفت و در بعضي از نقاط مانند گينه جديد، جزاير سليمان، فيجي و هندوستان و غيره، زن را خفه مي کردند و با شوي مرده در گوري مي گذاشتند و يا از وي مي خواستند که خود را بکشد تا در حيات آن جهاني به خدمت شوهر قيام کند. در اين


حال، پدر خانواده حق داشت که با زن و فرزندان خود هر چه خواهد بکند. آنان را بفروشد و يا کرايه دهد و هيچ مسئوليتي نداشت.» [3] .


پاورقي

[1] اسلام چنان که بود، ص 122- 121.

[2] نامه هاي يک دختر، ص 39.

[3] تاريخ تمدن، ج 1، ص 44- 43.