بازگشت

صبر موجبي براي جلب پاداش




«و الجهاد عزا للاسلام، و الصبر معنونه علي استيجاب الاجر»، يعني خداوند جهاد را عزت اسلام و صبر را وسيله اجر و پاداش قرار داد. اما اينکه جهاد موجب عزت اسلام است پر واضح است؛ زيرا با جهاد مشکين و دشمنان اسلام سرکوب مي شوند و رعب و وحشت بر آنان مستولي مي گردد و با نظر عظمت به مسلمين مي نگرند؛ چنانکه ترک جهاد ذلت و حقارت مي شود و دشمن چيره مي گردد. لذا، خداوند متعال جهاد را در تمام اديان، مخصوصا دين اسلام


از اهم واجبات قرار داده است و فرار از آن گناهي بزرگ شمرده است.

در کتاب خدا آيات در فضيلت جهاد بسيار است که ما به چند نمونه ي آن اشاره مي کنيم:

1- (يا ايها النبي جاهد الکفار و المنافقين و اغلظ عليهم...) [1] .

اي پيامبر، با کافران بجنگ و با آنان به شدت رفتار کن.

2- (و جاهدوا في الله حق جهاده...) [2] .

در راه خداوند چنان که بايد جهاد کنيد.

3- (فلا تطع الکافرين و جاهدهم به جهاد کبيرا) [3] .

از کافران اطاعت مکن، و به حکم خدا با آنها جهاد کن، جهادي بزرگ.

4- (لا يستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل لله...) [4] .

مؤمناني که به هيچ رنج و آسيبي از جنگ سر مي تابند با کساني که به مال و جان خويش در راه خدا جهاد مي کنند برابر نيستند.

امام صادق عليه السلام از رسول خدا روايت کرده اند که پيامبر فرمود:

«الخير کله في السيف، و تحت ظل السيف، و لا يقيم الناس الا السيف و السيوف مقاليد الجنه و النار [5] ».

تمام خير در شمشير و در سايه ي شمشير است و مردم را اصلاح نمي کند مگر شمشير. شمشيرها کليدهاي در بهشتند [6] .


در روايت ديگر از رسول خدا نقل شده است که فرمود: «للجنه باب يقال له: باب المجاهدين يمضون اليه فاذا هو مفتوح، و هم متقلدون سيوفهم، و الجمع في الوقف و الملائکه ترحب بهم، قال: فمن ترک الجهاد ألبسه الله ذلا و فقرا في معشيته، و محقا في دينه، ان الله أعز امتي بسنابک خليها، و مراکز رماحها [7] ».

رسول خدا فرمود: در بهشت دري است که به آن «باب المجاهدين» گفته مي شود که مجاهدين از آن در داخل بهشت مي شوند. آن در به روي آنان- در حالتي که شمشيرهاي ايشان مايل باشد- مفتوح است. آنان در موقف جمع مي شوند و ملائکه به آنان درود مي فرستند. پس کسي که ترک جهاد نمايد خداوند بر او لباس ذلت مي پوشاند و او را در زندگي گرفتار فقر و ناداري مي کند و دينش را از او مي ستايد. به راستي که خداوند امت مرا به نعلهاي اسبان و مراکز نيزه ها (اين دو موضوع کنايه از جهاد است؛ چون در آن زمان با اسب و نيزه جهاد مي کردند)عزت بخشيد.

اميرالمؤمنين مي فرمايد:

«أما بعد، فان الجهاد باب من أبواب الجنه، فتحه الله لخاصه أوليائه- الي أن قال: - هو لباس التقوي، و درع الله الحصينه، و جنته الوثيقه، فمن ترکه ألبسه الله ثوب الذل، و شمله البلاء... [8] ».

به درستي که جهاد لباس تقوي، و روزه محکم خدا است، و سپري است که مورد اطمينان است. پس کسي که ترک کند آن را خداوند بر او لباس ذلت مي پوشاند و بلا او را فرامي گيرد.

و روايات در اين باب بسيار است، اما موضوعي که قابل توجه است آن است که جهاد مورد بحث که باعث اسلام و مسلمين است بايد در عصر امام


معصوم و به اجازه ي او باشد؛ اما در غير معصوم، هر کس باشد عنوان جهاد شرعي را ندارد و ثواب هم ندارد و اگر در موردي اسلام مورد حمله کفار قرار گيرد قيام بر همه مسلمين واجب است که اين عمل تحت عنوان دفاع مندرج است و جهاد نمي باشد.

و اما اينکه صبر کمکي بر استيجاب اجر و پاداش همچنين مؤيد است به آيات و اخبار. اما آيات:

1- (... و لنجزين الذين صبروا اجرهم بأحسن نما کانوا يعملون) [9] .

و آنان که شکيبايي ورزيدند پاداشي بهتر از کردارشان خواهيم داد.

2- (اني جزيتهم اليوم بماصبروا أنهم هم الفائزون) [10] .

امروز آنها را به خاطر صبري که مي کردند پاداش مي دهم. آنها به مراد خود رسيده اند.

3- (اولئک يؤتون أجرهم مرتين بماصبروا...) [11] .

و چون بر آنان تلاوت شد گفتند: بدان ايمان آورديم.

4- (اولئک يجزون الغرفه بما صبروا و يقلون فيها تحته و سلاما) [12] .

اينان همان کسانند که به خاطر صبري که تحمل کرده اند غرفه هاي بهشت را پاداش يابند و در آنجا به درود و سلامتشان بنوازند.

و اما اخبار:

1- عن هشام بن الحکم، عن ابي عبدالله عليه السلام، قال: «اذا کان يوم القيامه يقوم عنق من الناس فيأتون باب الجنه، فيقال: من أنتم؟ فيقولون: نحن أهل الصبر. فيقال لهم: علي ما صبرتم؟ فيقولون: کنا نصبر علي طاعه الله و نصبر عن معاصي الله، فيقول الله عزوجل: صدقوا ادخلو هم الجنه و هو قول الله عزوجل: (انما يوفي الصابرون أجرهم بغير حساب) [13] [14] ».


از هشام بن حکم روايت شده است که امام صادق عليه السلام فرمود: چون روز قيامت شود پس گردنهايي از مردم کشيده مي شود و به سوي بهشت مي آيد. گفته مي شود: شما چه کساني هستيد؟ مي گويند: ما اهل صبر هستيم. گفته مي شود: بر چه چيز صبر کرديد؟ مي گويند: بر طاعت و معصيت خدا. پس خداي عزجل مي گويد: راست مي گوييد، آنان را به بهشت داخل کنيد و اين است معني آيه شريفه که مي فرمايد: «صابران پاداش داده مي شوند به غير حساب».

در روايتي که سند آن به امام باقر عليه السلام مي رسد، حضرت فرمودند: هنگامي که پدر بزرگوارم حضرت زين العابدين مي خواست از دنيا برود مرا به سينه ي خود چسبانده فرمودند: «تو را به آنچه که پدرم هنگام وفات مرا وصيت فرمود وصيت مي کنم». آنگاه فرمودند که پدرم چنين وصيت نمود:

2- «يا بني اصبر علي الحق و ان کان مرا [15] ».

اي پسرکم، بر حق صابر باش اگر چه تلخ باشد.

3- قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «الصبر ثلاثه: صبر عند المصيبه، و صبر عند الطاعه، و صبر عند المعصيبه، فمن صبر علي المصيبه حتي يردها بحسن عزائها کتب الله له ثلاثمائه درجه ما بين الدرجه الي الدرجه کما بين السماء و الأرض، و من صبر علي الطاعه کتب الله له ستمائه درجه ما بين الدرجه الي الدرجه کما بين تخوم الأرض الي منتهي العرش، و من صبر عن المعصيبه کتب الله له سبعمائه درجه ما بين الدرجه الي الدرجه کما بين تخوم الأرض الي منتهي العرش [16] ».

رسول خدا فرمودند: صبر بر سه قسم است: صبر نزد مصيبت، صبر نزد طاعت، صبر از معصيت. پس کسي که صبر کند بر معصيت تا برگرداند آن را به خوبي و خوشي خدا


براي او سيصد درجه ثواب مي نويسد که بين هر درجه تا درجه ديگر به مسافت بين آسمان و زمين فاصله است. و کسي که صبر نمايد بر طاعت مي نويسد براي او ششصد درجه از ثواب هر درجه تا درجه ديگر هم چنانست که بين دل زمين تا عرش خدا است. و کسي که صبر کند از گناه مي نويسد براي او نهصد درجه ثواب که بين هر درجه تا درجه ديگر از تخوم ارض تا آخر عرش فاصله است.


پاورقي

[1] سوره ي توبه، 9: 73.

[2] سوره ي فتح، 48: 78.

[3] سوره ي فرقان، 25: 52.

[4] سوره ي نساء، 4: 95.

[5] کليني: الفروع من الکافي، ج 5: ص 2/ ح 1؛ شيخ طوسي: تهذيب التهذيب، ج 6: ص 122/ ح 211؛ شيخ صدوق: کتاب الامالي، ص 463: ح 11؛ همو: ثواب الاعمال، ص 225: ح 5؛ حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 15 ص 9/ ح 1.

[6] البته اگر شمشير به حق باشد؛ در غير اين صورت کليد در دوزخ است.

مراد از شمشير در اين روايت سلاح روز است که در هر عصر و زماني متداول مي باشد و خصوص شمشير موضوعيت ندارد (مؤلف).

[7] کليني: الفروع من الکافي، ج 5: ص 2/ ح 2؛ شيخ طوسي: تهذيب التهذيب، ج 6: ص 123/ ح 213؛ شيخ صدوق: کتاب الاماالي، ص 462: ح 8؛ همو: ثواب الاعمال، ص 225: ح 2؛ حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 15: ص 10/ ح 2.

[8] کليني: الاصول من الکافي، ج 5: ص 4/ ح 6؛ شيخ طوسي: تهذيب التهذيب، ج 6: ص 123/ ح 216؛ سيد رضي (گردآورنده): نهج البلاغه، خطبه ي 27، نسخه ي صبحي صالح؛ حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 15: ص 14، چ آل البيت.

[9] سوره ي نحل، 16: 96.

[10] سوره ي مؤمنون، 23: 111.

[11] سوره ي قصص، 28: 54.

[12] سوره ي فرقان، 25: 75.

[13] سوره ي زمر، 39: 10.

[14] کليني: الاصول من الکافي، ج 2: ص 60/ ح 4؛ حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 15: ص 236 / ح 1.

[15] کليني: الاصول من الکافي، ج 2: ص 74/ ح 13؛ حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 15: ص 237/ ح 3.

[16] کليني: الاصول من الکافي، ج 2: ص 75/ ح 15؛ حر عاملي: وسائل الشيعه، ج 15: ص 237/ ح 6.