بازگشت

چرا كوثر؟




کوثر، نام نهري است در بهشت الهي که وصف آن جاري زلال در کلمات نگنجد، پس بماند تا وقت ديدار، ان شاءاللَّه! معني و مفهوم رايج تر و جاري تر آن، نامي است که خود خدا براي فاطمه اش انتخاب کرده که بزرگمنشي، بخشندگي و خير و برکت فراوان در آن مستتر مي باشد، و من در هر منزل از منازل هجده گانه سفرم اوصافي- هر چند ناقص و قاصر- از اين بانوي ارجمند آورده ام؛ نمادي از هجده سال عمر با برکت و پربار او.

ضمناً براي زهراي مرضيه عليهاالسلام، اسامي، القاب و عناوين پرمفهوم و پرمعنايي هست که در هر منزل به يکي از آن اسماي آسماني اشاره کرده ام. در اين سفر پر شور و شعور، همه چيز از جمله نور و نار، راغ و باغ، گل و بلبل،


دشت و دمن، باد و باران و بسياري از صنايع بديع خدا، همراهان صديق و صميمي عقل و احساسم خواهند بود.

آغاز مسافرتم با طلوع خورشيد محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم، همزمان و همگام است که درخشان ترين روزهاي صحيفه زمان و کتاب تاريخ است. در طول سفر، تمامي سرزمين هاي اسلامي را زير پا مي گذارم تا اين که رحلت دردناک روح خدا، محمد مصطفي صلي اللَّه عليه و آله و سلم فرامي رسد، کم کم تاريکي خودنمايي مي کند و دوران جديدي چهره مي گشايد، مسأله ي خلافت خشت اولي است که به صورت بدعتي آشکار پس از رحلت آن نبيّ بزرگ نهاده مي شود. هر چند در اين شب يلدايي و طولاني نيز نور هست، ماه هست و ستاره هم هست، اما دين محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم و آل احمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم در مظلوميت قرار مي گيرد تا جايي که دوازدهمين چراغ نوراني آسمان عصمت- فرزند عزيز فاطمه ي زهرا عليهاالسلام، حضرت مهدي (عج)- به خواست خدا رخ در نقاب غيبت کبري مي کشد.

ائمه هدي، صلوات اللَّه عليم اجمعين در طول شب، با روشنايي خويش تاريکي ها را مي زدايند؛ اما همچنان اين مظلوميت ادامه مي يابد تا اين که «سياهي شب» سرانجام مي يابد و صبح صادق مي دمد. اين طلوع جاودانه نيز با قيام و انقلاب عظيم و جهاني قائم آل محمد (عج)، همزمان خواهد شد و آن هنگام، زمان پرواز پرستوها و پروانه هاست. اين وعده خداست و وعده حق، حق است.

اما من براي اين که تاب و توش و توان و تحملم ته نکشد و تمامي نپذيرد، از خداوند قادر و قاهر، عاجزانه و عاشقانه مي خواهم که با دستان نامرئي هدايت و حمايت خود، راه و چاه را بر من هويدا نمايد. با اين اميد و


آرزو، قلم بر صفحه زرين سفري مي گذارم که در هر قدم آن، ديده ام از نور عشق بيناتر شود و به جايي و گاهي برسم که با آنچه «ديده»، «شنيده»، «پسوده»، «بوييده»، «چشيده» و در يک کلمه، «درک» کرده ام، عاشقانه و عارفانه سر بر آستان نوراني اين خاندان مقدس فرودآورم. چنين باد!

دکتر احمد متلزمي قم زمستان 1378