بازگشت

واقعه ي غديرخم و شأن نزول آيه ي شريفه ي: «يا ايها الرسول بلغ..»




پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله پس از انجام مناسک حج، با جمعيت همراه خود، آهنگ عزيمت به مدينه فرمودند. [1] در باز گشت در روز «هجدهم ذي الحجة» [2] چون به غدير رسيدند [3] فرشته ي وحي از جانب خداوند اين آيه ي شريف را آورد: «يا اَيٌّها الرَّسُولَ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِليکَ مِنْ رَبِّکِ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...». [4] .


«اي رسول من، آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان که اگر نرساني تبليغ رسالت و اداء وظيفه نکرده اي، و خدا تو را از شر آزار مردمان محفوظ خواهد داشت...».

از آيه ي شريفه ي فوق چنين برمي آيد که:

1- از جانب خداوند موضوع جديد و بسيار حائز اهميت، به مردم ابلاغ مي شود.

2- پيامبر براي اولين بار در ابلاغ وحي به مردم دچار خوف و نگراني مي شود، چنانچه خداوند مي فرمايد: ما تو را از شر مردم محفوظ خواهيم کرد.

3- اين حکم الهي کامل کننده ي دين و رسالت رسول خدا مي باشد.

بعضي از مفسرين اهل سنت بر اين عقيده اند، که اين آيه در اوايل بعثت نازل شده و در مورد جهاد و قتال با مشرکين است، و جمعي ديگر گويند، در مورد يهوديان است و عده اي نيز بر اين عقيده اند که در مورد احکام زنان مي باشد. جمعي ديگر آن را درباره ي منزلت و فضائل علي عليه السلام مي دانند. [5] .

اگر اين آيه در اوايل بعثت نازل شده باشد، پيامبر تکاليف بس خطيري، بدون نگراني در مقابل مشرکين انجام دادند. [6] و اگر در اواخر عمر رسول خدا اين آيه نازل شده باشد، پيامبر از جانب مشرکين و يهوديان، احساس خطر نمي کردند، چونکه در سال هفتم هجرت، آخرين پايگاه نظامي يهوديان (خيبر) در هم شکست و سرسخت ترين دشمنان اسلام، يعني قريش، در فتح مکه به سال هشتم هجرت در برابر نيروهاي عظيم اسلام تسليم شدند.


آنچه مسلم است، پيامبر براي جان خود، خوف و هراسي ندارد، بلکه وي نگران حفظ و تداوم اسلام مي باشد. چنين انتظار مي رفت که اگر پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله اين حکم الهي را ابلاغ مي کرد، جمعيت همراه وي دست به شورش و عکس العمل شديد زنند، چنانچه بنيان دين را به خطر اندازد و در جامعه ي مسلمين اختلاف و هرج و مرج حاکم شود.

از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده است: رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله عازم زيارت کعبه بود، جبرئيل بر او نازل شد و از جانب خداوند متعال سلام کرد و گفت: «خداوند مي فرمايد که من پيامبري را از پيامبران گذشته قبض روح نکردم، مگر پس از کمال دين و اتمام حجت و براي تو دو موضوع باقي مانده است که مي بايد آن را به مردم ابلاغ کني، يکي حکم حج وديگري موضوع خلافت و ولايت است». [7] .

رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله چون نسبت به قوم خود، خصوصاً از منافقين امت و تفرقه و ارتداد آنان در انديشه بود و از دشمني و نارضايتي جمعي نسبت به حضرت علي عليه السلام آگاه بود، [8] انجام دادن اين امر الهي را به تأخير انداخت تا اينکه در غدير خم براي سومين بار، جبرئيل بر او نازل شد و تأکيد حق تعالي را بر آن حضرت، در نصب علي بن ابي طالب عليه السلام به خلافت ابلاغ کرد. [9] .

براء عازب گويد: در بازگشت از حجةالوداع چون به غديرخم رسيديم، رسول خدا فرمود، ندا کنند، «الصلوة جامعة» و حضرت نماز را با همه ي همراهان


به جاي آوردند. [10] پس از فراغت از نماز، رسول خدا خطبه ي خطير خود را که فصل نويني در تاريخ اسلام گشود، با حمد و ثناي پروردگار شروع کرد.

روايت است که سخنان پيامبر بيش از چهار ساعت به طول انجاميد، و در واقع پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله کارنامه ي بيست و سه ساله ي خود را براي مردم شرح دادند. [11] و لزوم گرايش به «قرآن و عترت» را براي رهبري و سعادت خلايق پس از خود توصيه نمود و فرمود: «همانا اين دو چيز گرانبها را که در ميان شما مي گذارم، خداوند مرا آگاه فرمود که اين دو هرگز از يکديگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگريد که چگونه بعد از من با آنان رفتار مي کنيد». [12] .

سپس دست علي بن ابي طالب عليه السلام را در کنارش ايستاده بود گرفت و تا آنجا بالا برد که سفيدي زير بغلهايش نمودار گرديد و همه ي افراد او را شناختند و فرمود: «يا ايها الناس اولستُ اولي بالمؤمنين من انفسهم به قالوا: بلي، قال: اَوَ ليس ازواجي امهاتُهُم؟ قالوا: بلي يا رسول الله، فمن کنت مولاه، فعليٌ


مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ مَنْ عاداه». [13] .

اي مردم آيا من از خود مؤمنان به آنها سزاوارتر نيستم؟ گفتند، آري، فرمود: آيا همسران من، مادران شما نيستند، گفتند آري، پس هر کس که من مولاي اويم، علي مولاي اوست. خدايا دوست بدار هر کس که او را دوست مي دارد و دشمن بدار دشمن او را.

و بنا به گفته ي احمد بن حنبل، پيشواي حنبلي ها، پيامبر اين کلام را چهار بار تکرار فرمود. [14] .

از ابوسعيد خُدري، صحابي معروف نقل شده، هنوز مردم متفرق نشده بودند که اين آيه ي شريفه نازل شد: «... اَلْيومَ اَکْمَلتُ لَکُمْ دينَکُمْ و اَتَممتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَکُمْ الاِسْلامَ ديناً...». [15] .

«... امروز دين شما را به حد کمال رسانيدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترين آئين را که اسلام است برايتان برگزيدم...».

پيش از نزول اين آيه، رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمود: اي گروه مؤمنين از امر پروردگار متعال اطاعت کنيد و ولايت علي بن ابي طالب عليه السلام را بپذيريد و به کلمه ي «اميرالمؤمنين» او را بخوانيد و با او به عنوان مقام خلافت بيعت کنيد. [16] .


از ابوهريره روايت شده است که: عمر بن خطاب به علي عليه السلام گفت: «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ يا عَلّي اَصْبَحْتَ مَولي کل مُؤمن و مُؤمِنَه». «به به تو اي علي که صبح و شام را درک نموده در حالي که مولاي هر مرد و زن مؤمن گشتي». [17] .

و بعد از عمر و ابوبکر، مردم هجوم آوردند و او را تبريک و تهنيت گفته و با وي بيعت کردند و به امر پيامبر زنان مسلمانان که همراه آنان بودند به علي عليه السلام مبارک گفتند. [18] .

حسان بن ثابت که شاعر رسمي و گزارشگر پيامبر بود و در همه ي سفرها او را همراهي مي کرد، از رسول خدا، اجازه خواست که به ميمنت اين روز اشعاري بسرايد. اشعار حسان بن ثابت به استناد مأخذ شيعه و بعضي از نويسندگان معتبر سني، قديمي ترين سند در حديث غديرخم است. [19] .


پاورقي

[1] ر. ک: الغدير، جلد اول، ص 31.

[2] ترجمه ي احتجاج طبرسي، به قلم حسن مصطفوي، انتشارات سنايي، چاپ سوم، بي تا، جلد اول، ص 139.

[3] مناقب، جلد سوم، ص 25، در اين صفحه آمده است: «والغدير في وادي الاراک علي عشرة فراسخ من المدينه و علي اربعة اميال من الجُحْفهَ» «وادي غدير در ده فرسخي مدينه و چهار مايلي جُحْفه واقع شده است».

[4] قرآن مجيد، سوره ي مائده، آيه ي 67، ترجمه ي الهي قمشه اي.

[5] ر. ک: کشف الاسرار، جلد سوم، ص 181.

[6] ر. ک: تفسير نمونه، جلد پنجم، ص 18، تفسير الميزان، جلد ششم، ص 63.

[7] ترجمه ي احتجاج طبرسي، جلد اول، ص 136.

[8] ر. ک: البداية والنهاية، جلد سوم، جزء پنجم، ص 184.

[9] ر. ک: ترجمه ي احتجاج طبرسي، جلد اول، ص 138 و منتهي الامال، جلد اول، ص 99.

[10] ر. ک: کشف الاسرار، جلد سوم ص 181.

[11] ر. ک: خطبه ي پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله در غدير خم، انتشارات کانون شريعت، تهران، 1374، چاپ نهم، ص 9 در اين صفحه آمده است: «نخستين کسي که احاديث و روايات حديث غدير خم را جمع آوري و تدوين نمود، ابوجعفر محمد بن جرير بن خالد طبري آملي (متولد 224 ه و متوفاي 310 ه ق) در کتاب «ولايت» مي باشد براي اطلاع از منابع و روايان و متن کامل خطبه ي رسول اکرم در غديرخم رجوع شود به همان، صص 17- 11، الغدير، جلد اول، صص 72- 62.

[12] الغدير، جلد اول، ص 32، تاريخ يعقوبي، جلد اول، ص 509 و ذخائر العقبي، ص 16.

[13] انساب الاشراف، جلد دوم، ص 106 و هم چنين رجوع شود به المسند، حنبل، جلد دوم، حديث 961، ص 184، تاريخ يعقوبي، جلد اول، ص 508، البداية والنهاية جلد سوم، جزء پنجم، ص 184، و علي بن ابي طالب- عليه السلام، تأليف عبدالفتاح عبدالمقصود، ترجمه ي محمد مهدي جعفري، شرکت سهامي انتشار، تهران، 1366، چاپ دوم، جلد دوم، ص 98.

[14] الغدير، جلد اول ص 23.

[15] قرآن مجيد، سوره ي مائده آيه ي 3.

[16] ر. ک: ترجمه ي احتجاج طبرسي، جلد اول، ص 164.

[17] ر. ک: ترجمه ي احتجاج طبرسي، جلد اول، ص 164.

[18] ترجمه ي احتجاج طبرسي، ص 164، تفسير نمونه، جلد چهارم، ص 267 والغدير، جلد اول، ص 34.

[19] ر. ک: تشيع در مسير تاريخ، ص 17، در اين صفحه آمده است: هروتيز (Horvitz) و گلدزيهر (Goldziher)، قديمي ترين مدرک حديث غدير خم را اشعار کُميت (متوفي 126 هجري) ذکر کرده اند. شايد به اين دليل که اشعار حسان بن ثابت شک کرده اند.