بازگشت

عربهاي قحطاني و عددناني و رياست قريش (عدنانيان) بر مكه




تبار شناسان و علماي انساب، قوم عرب را به سه قسمت تقسيم کرده اند:


1-عرب بائده: که در طول تاريخ به دلايلي هلاک شدند، مانند قوم عاد، ثمود، طَسْم، جُدَيس.... [1] .

2- عرب عاربه: که نسبت خود را به قحطان پسر سام پسر نوح مي رسانند، آنها را عرب خالص، و يا عرب جنوبي و قحطاني نيز مي نامند. [2] .

3- عرب مستعربه: که از اولاد حضرت اسماعيل (ع) پسر حضرت ابراهيم (ع) هستند، آنها عرب نبودند و به دليل سکونت در عربستان و مجاورت با قبايل عرب خالص، عرب شده اند. [3] .

آنها را عرب عدناني و مضُرَي و يا مَعَدي نيز مي گويند، عدنان دو پسر داشت به نامهاي «مَعَدي» و «عکّ» که نسبت پيغمبر صلي اللَّه عليه و آله از مَعد است. و پيامبر اکرم از عربهاي عدناني است. [4] .

عرب قحطاني يا عرب جنوب به خاطر ويراني سدّ مَأرب و هجوم بيگانگان و به قول ديگر رشد جمعيت و اختلافات داخلي به سوي شمال مهاجرت کردند و دسته اي از آنها در يثرب ساکن شدند. [5] .

قُصي بن کِلاب، جد پنجم رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله در اواسط قرن پنجم ميلادي قبله معروف قريش را در مکه اسکان داد و مناصب کعبه را به عهده گرفت و از اين زمان سلطه قريش در مکه آغار مي شود. [6] .


عرب شمالي و جنوبي هر دو دسته خود را از نژاد حصرت اسماعيل پيغمبر مي دانند و هر دسته براي خود نسب نامه دارد، اين نسب نامه ها نشان مي دهد اين دو دسته در نياي بزرگ- عدنان و قحطان- از يکديگر جدا مي شوند.

اين دو گروه از نظر وضع اجتماعي در مقابل هم قرار داشتند و هر يک ديگري را تحقير مي کرد و با يکديگر دشمني مي ورزيدند علاوه بر آن هر يک از اين دو گروه به قبيله ها و تيره ها و خاندان هاي متعدد تقسيم مي شدند که با يکديگر اختلاف و دشمني داشتند ولي همين که يکي از دو گروه بزرگ قحطاني يا عدناني مورد حمله بيگانه قرار مي گرفت، گروههاي کوچک دشمني ها را فراموش کرده و متحد مي شدند. [7] .

به هنگام بعثت رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله، جامعه مکه از قبيله قريش تشکيل مي شد که شامل خاندانهاي بني هاشم، بني اميه، مخزوم، تَيْمْ، عَدي، جُمح، سَهم، اَسد، نُوفل و زُهره بود، که از متنفذان شهر محسوب مي شدند. [8] .

دو خاندان بني اميه و بني هاشم بر سر مناصب کعبه رقابت و دشمني ديرينه داشتند [9] پس از شکست لشکر اَبرهه در ويران کردن کعبه، قريش بر قدرت خود افزود و عذاب الهي که بر سپاه ابرهه نازل شد، را دليل بر تقدس و کرامت خويش دانست. [10] .

کعبه از زمان «عمر بن لُحَيّ» که به بتخانه مبدل شده بود، همواره به عنوان يک


قطب اقتصادي و منبع درآمدي براي اشراف قريش مورد بهره برداري قرار گرفت. [11] .

دو خاندان اموي و مخزومي از کثرت ثروتي که از رهگذر کعبه به دست آورده بودند به «ربّ مکه» مشهور شدند. [12] .

آنان از قانون و عدالت گريزان بودند و ضعيفان زير چکمه هاي اشرافيت مکه لگد کوب مي شدند.

چنانکه محمد صلي اللَّه عليه و آله شاهد عقد پيماني در منزل عبداللَّه بن جُدعان بود که به موجب آن چند نفر از افراد سرشناس مکه براي دفاع از محرومين و مظلومين پيمان بستند و پيامبر در مورد اين پيمان که به «حِلف الفُضول» مشهور شد فرمود:

اگر همه شتران سرخ موي را به من مي دادند که به اين پيمان خيانت کنم قبول نمي کردم [13] .

حضرت زهرا عليهاالسلام در خطبه خود در مسجدالنبي به وضعيت اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي عرب در عصر جاهليت اشارت کرد و سپس فرمود:

«فَأَنْقَذَکُمُ اللَّه تَبارَکَ وَ تَعالي بأَبي مُحمَّد صلي اللَّه عليه و آله» [14] .

«پس خداي تبارک و تعالي به وسيله پدرم شما را نجات داد».

پيامبر صلي اللَّه عليه و آله با تفکرات و ارزشهاي عصر جاهليت به مبارزه برخاست و خانه


خدا را از بتها پاک ساخت. با بيان آيه شريفه:

«إنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيکُم...» [15] سعي نمود برتري جوئيها و تحقير نمودن رايج بين قحطاني و عدناني را محو سازد و با عقد برادري ميان انصار و مهاجر در مدينه، آتش رقابتها و دشمني هاي ديرينه را خاموش سازد.

اما در سال يازدهم هجرت بلافاصله پس از آنکه پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله به ديدار حق شتافت، نداي «الائمة مِنَ القريش» [16] از سقيفه بني ساعده در فضاي مدينةالنبي طنين انداخت و روح نظام قبيله سالاري براي بار ديگر حاکم گرديد.

عمر بن خطاب اين انحراف بزرگ را اينگونه توجيه کرد که مردم از اينکه نبوت و خلافت در خاندان بني هاشم جمع شود کراهت داشتند. [17] .



پاورقي

[1] ر. ک: تاريخ تمدن اسلام، جلد اول ص 80.

[2] ر. ک: تاريخ تمدن اسلام، جلد اول ص 80.

[3] تاريخ تمدن اسلام، جلد اول، ص 80، ستيزگاه باورهاي ديروز و امروز، صص 263- 262.

[4] ر. ک: سيرة النبي ابن هشام، ترجمه و انشاي اسحاق همداني قاضي ابرقوه، انتشارات خوارزمي، تهران 1361، چاپ دوم، جلد اول صص 23- 21.

[5] ر. ک: ستيزگاه باورهاي ديروز و امروز، صص 273- 272.

[6] ر. ک: سيرة النبي ابن هشام، جلد اول، صص 121- 119.

[7] ر. ک: زندگاني فاطمه زهرا عليهاالسلام، تاليف سيّد جعفر شهيدي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1375، چاپ بيست و سوم، صص 171- 170.

[8] ر ک: تاريخ تمدن اسلام، جلد اول، ص 80.

[9] ر. ک: سيرة النبي ابن هشام، جلد اول، صص 123- 122.

[10] سيره النبي ابن هشام، جلد اول، ص 79.

[11] ر. ک: سيرةالنبي ابن هشام، جلد اول ص 100.

[12] ر. ک: تاريخ ادبي عرب، صص 59- 58.

[13] ر. ک: سيره رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله، تأليف عباس زرياب خويي، انتشارات سروش، تهران، 1370، چاپ اول، بخش اول (از آغاز تا هجرت)، ص 94.

[14] الاحتجاج، تأليف منصور احمد بن علي بن ابي طالب، طبرسي، انتشارات نعمان، قم، چاپ 1386 ه / 1966 م، جلد اول، ص 135.

[15] قرآن کريم، سوره حجرات، آيه 13.

[16] ر. ک: تاريخ الخلفاء، تأليف حافظ جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بکر سيوطي، به تحقيق محمد محيي الدين عبدالحميد، دارالجبل، بيروت، بي تا، صص 11-12. در صفحه ي 12 آمده است: ترمذي از طريق اَبي هُريره گفت: قال رسول اللَّه عليه الصلوة والسلام «الملک في قريش، والقضاء في الانصار، والاذان في الحبشه» اسناد، صحيح.

رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمود: امارت در ميان قريش و قضاوت و داوري بين انصار و اذان در حبشه باشد.

[17] ر. ک: ماجراي سقيفه يا اولين توطئه. در اسلام، تأليف علامه محمد رضا المظفر، ترجمه ي سيّد غلامرضا سعيدي، انتشارات آئين جعفري، تهران، 1352، چاپ سوم، ص 185.