بازگشت

تأويل




التاويل من الاول، اي الرجوع الي الاصل، و ذلک هو رد الشي ء الي الغاية المرادة منه، علما کان او فعلا؛ ففي العلم نحو: «و ما يعلم تاويله الا الله و الراسخون في العلم» [1] و في الفعل کقوله تعالي: «هل ينظرون الا تاويله يوم ياتي تاويله». [2] .

تاويل، مشتق از اول به معناي بازگشت به اصل و بازگردانيدن هر چيز به فرجام و مقصود آن است؛ خواه از مقوله ي علم باشد؛ مانند: «و ما يعلم تاويله...»، يا مربوط به عمل و کار، مانند: «هل ينظرون الا تاويله...».

در باب معناي تاويل در متون ديني، سخن بسيار گفته اند؛ اما چنين به نظر مي رسد که بر پايه ي تکيه بر موارد کاربردي آن در قرآن، تاويل به معاني زير است:

1. نتيجه، فرجام و سامان کار:

يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم فان تنازعتم في شي ء فردوه الي الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله واليوم الاخر ذلک خير و احسن تاويلا. [3] .

اي کساني که ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت کنيد و پيامبر و اولياي امر خود را (نيز) اطاعت کنيد. پس هر گاه در امري (ديني) اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به (کتاب) خدا و (سنت) پيامبر (او) عرضه بداريد؛ اين بهتر و نيک فرجام تر است.


بديهي است اطاعت کردن از خداوند و پيامبر صلي الله عليه و آله و اولياي امر (معصومان عليهم السلام) يا عرضه ي هر امر ديني که مورد اختلاف و تنازع امت است، به خدا و رسول (کتاب و سنت)، در حفظ جامعه ي اسلامي از پراکندگي و تحقق وحدت مطلوب قرآني، نتيجه و فرجامي نيک، براي مؤمنان به خدا و روز واپسين دارد.

در سرگذشت موسي عليه السلام و آن مرد داناي صاحبدل (خضر عليه السلام)، مي خوانيم که او کارهايي در سفر انجام داد که فرجام و نتيجه ي آنها براي موسي عليه السلام روشن نبود؛ مانند سوراخ کردن کشتي، کشتن يک جوان و ويران کردن ديوار خانه اي. به همين دليل، موسي عليه السلام ناراحت شد و به اعتراض برخاست. هنگامي که آن صاحبدل، هدف و نتيجه ي کارها را در پايان و به هنگام جدا شدن براي او تشريح کرد، گفت:

هذا فراق بيني و بينک سانبئک بتاويل ما لم تستطع عليه صبرا. [4] .

اين بار (ديگر وقت) جدايي ميان من و توست. به زودي تو را از تاويل آنچه که نتواستي بر آن صبر کني، آگاه خواهم ساخت.

2. اساسا تاويل در قرآن کريم از قبيل مفاهيم و معاني الفاظ نيست؛ بلکه از مقوله ي حقايق عيني و واقعهاي خارجي است، چنانکه در خوابهايي که در سوره ي يوسف حکايت آنها آمده است، تاويل هر چيزي، حقيقت عيني و خارجي آن است که در صورت ويژه اي براي بيننده ي خواب، جلوه کرده و خواب، گوياي آن است؛ مانند سجده ي پدر و مادر و برادران يوسف در پيش او که تاويل رؤياي او در کودکي بود که ديده بود يازده ستاره و خورشيد و ماه بر او سجده مي کردند: «اذ قال يوسف لابيه يا ابت اني رايت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر و رايتهم لي ساجدين» [5] و هنگامي که يوسف، پدر و مادرش را بر تخت نشانيد، گفت:

يا ابت هذا تاويل روياي من قبل قد جعلها ربي حقا.

اي پدر! اين است تعبير خواب پيشين من. به يقين، پروردگارم آن را راست گردانيد.

همچنين در آيه 53 سوره ي اعراف آمده است:

هل ينظرون الا تاويله يوم ياتي تاويله...

آيا (آنان) جز در انتظار تاويل آن اند؟ روزي که تاويلش فرارسد...

انتظار اين را مي برند که خداوند، همان حقيقتي را که موجب نزول بيانات قرآن و


احکام آن و انذار و تبشير آن شده و در روز قيامت آشکار خواهد شد، بر ايشان نمايان کند. لابد چنين انتظاري را دارند، وگرنه هرگز از پيروي و عمل به دستورهاي او سرپيچي نمي کردند. آنگاه از حال آنان در روز قيامت- که روز ظهور و بروز و تاويل است- خبر داده، مي فرمايد: «يوم ياتي تاويله». وقتي که روز قيامت حقيقت امر بر ايشان معلوم شد، به حقانيت شرايع آسماني، اعتراف خواهند کرد. [6] .

از حقيقت قيامت نيز که تحقق عيني و بروز و ظهور پاداش نيکوکاران و کيفر بدانديشان و بدکاران است، به تعبير تاويل ياد شده است: «يوم ياتي تاويله».

اخلاص: پاک و خالص نمودننيت و عمل از هر انگيزه اي، جز رسيدن به مقصود و هدف است. «اخلص لله اخلاصا»؛ يعني قلب خود را از هر بيگانه اي، پاک کردن.

خواجه عبدالله انصاري مي گويد:

الاخلاص تصفية العمل من کل شوب. [7] .

اخلاص، پاک کردن و پالودن عمل از هر ناخالصي (سره کردن) است.

صاحبدلي گفته است:

الاخلاص، تنزيه العمل ان يکون لغير الله. [8] .

ابن عربي گفته است:

الا لله الدين الخالص عن شوب الغيرية و الانانية لانک لفنائک فيه بالکلية فلا ذات لک، و لا صفة، و لا فعل و لا دين، و الا لما خلص الدين بالحقيقة فلا يکون لله. [9] .

بدان که دين، هر گاه از آلايش غيريت و خوديت پاک گشت، براي خدا خواهد بود؛ چه، با فناي کلي تو در ذات حق، براي تو ذات و صفت و دين نمي ماند و در غير اين حال، دين به حقيقت، خالص و پاک نگرديده است و براي خدا نخواهد بود.

بدين روي، راغب اصفهاني مي گويد:

حقيقة الاخلاص، التبري عن کل ما دون الله تعالي. [10] .

روح و حقيقت اخلاص، بيزاري از هر چيز، غير از خداي تعالي است.



پاورقي

[1] سوره ي آل عمران، آيه ي 7.

[2] سوره ي اعراف، آيه ي 53.

[3] سوره ي نساء، آيه ي 59.

[4] سوره ي کهف، آيه ي 78.

[5] سوره ي يوسف، آيه ي 4.

[6] الميزان، تفسير سوره ي اعراف، آيه ي 53.

[7] منازل السائرين، ص 158.

[8] شرح چهل حديث، امام خميني، ص 328.

[9] تفسير القرآن الکريم، ج 2، ص 370.

[10] مفردات، ص 292 (چاپ جديد).