بازگشت

جايگاه توحيد در معارف ديني




توحيد به معناي اعتقاد به يگانگي خداوند، گوهري ترين و شريف ترين موضوع مطرح در اديان الهي است؛ زيرا از يک سو تمام عرصه ي هستي، مبني بر توحيد و در بر گيرنده ي مراتب آن است و همه موجودات، از ملک تا ملکوت و به تعبير قرآن، عالم خلق و امر، به حسب سرشت و


ساختاري که دارند، براي توحيد و در جهت حرکت به سوي آن آفريده شده اند:

ان ربکم الله الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام ثم استوي علي العرش يغشيي الليل النهار يطلبه حثيثا والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمين. [1] .

در حقيقت، پروردگار شما آن خدايي است که آسمانها و زمين را در شش روز آفريد؛ سپس بر عرض (جهانداري) استيلا يافت. روز را به شب- که شتابان آن را مي طلبد- مي پوشاند، و (نيز) خورشيد و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده اند، (پديد آورد). آگاه باش که (عالم) خلق و امر، از آن اوست. فرخنده خدايي است پروردگار جهانيان.

و از سوي ديگر، کمالات و مقامات معنوي آشکار و نهان انساني، منوط به توحيد و بر محور اعتقاد به آن است. بدين روي، پيامبران و اولياي خداوند، براي آشکار ساختن يگانگي خداوند و دعوت خلق به سوي او، برانگيخته شدند؛ زيرا در اين جهان يک حقيقت است که ابدي است، و يک اراده است که حکم مي راند و موجودات، در هر درجه و منزلتي که هستند، آفريده ي آن ذات مقدس اند که جز او، هيچ موجودي در خور و شايسته ي پرستش نيست:

و له من في السموات و الارض و من عنده لا يستکبرون عن عبادته و لا يستحسرون- يسبحون الليل و النهار لا يفترون- ام اتخذوا الهة من الارض هم ينشرون- لو کان فيهما الهة الا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما يصفون- لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون- ام اتخذوا من دونه الهة قل هاتوا برهانکم هذا ذکر من معي و ذکر من قبلي بل اکثرهم لا يعلمون الحق فهم معرضون- و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون. [2] .

و هر که در آسمانها و زمين است، براي اوست، و کساني که نزد اويند، از پرستش وي تکبر نمي ورزند و درمانده نمي شوند. شبانه روز، بي آنکه سستي ورزند، نيايش مي کنند. آيا براي خود، خداياني از زمين اختيار کرده اند که آنها (مردگان را) زنده مي کنند؟ اگر در آنها (زمين و آسمان) جز خدا، خداياني (ديگر) وجود داشت، قطعا (زمين و آسمان) تباه مي شد. پس منزه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه


وصف مي کنند.

در آنچه خدا انجام مي دهد، چون و چرا راه ندارد؛ ولي آنان (انسانها) سوال خواهند شد. آيا به جاي او خداياني براي خود گرفته اند؟ بگو: «برهانتان را بياوريد». اين است يادنامه ي هر که با من است و يادنامه هر که پيش از من بوده، (نه!) بلکه بيشترشان حق را نمي شناسند و در نتيجه از آن رو مي گردانند؛ و پيش از تو هيچ پيامبري نفرستاديم، مگر اينکه به او وحي کرديم که خدايي جز من نيست، پس مرا بپرستيد.

همچنين خداوند مي فرمايد:

و لقد بعثنا في کل امة رسولا ان اعبدو الله واجتنبوا الطاغوت. [3] .

و در حقيقت، در ميان هر امتي، فرستاده اي برانگيختم (تا بگويد:) خدا را بپرستيد و از طاغوت (فريبگر) بپرهيزيد.

اين هماهنگي و همدلي پيامبران در فراخوان به توحيد، مبتني بر اين واقعيت است که روح و جان اديان آسماني، يک حقيقت بيش نيست و آن، پرستش آفريننده ي يگانه ي جهان و طرد هر گونه شرک از ساحت اوست.

علي عليه السلام خطاب به فرزندش فرمود:

و اعلم يا بني انه لو کان لربک شريک لاتتک رسله، و لرايت آثار ملکه و سلطانه، و لعرفت افعاله و صفاته ولکنه اله واحد، کما وصف نفسه، لا يضاده في ملکه احد و لا يزول ابدا، و لم يزل. [4] .

پسرم! بدان که اگر پروردگارت را شريکي مي بود، فرستادگانش به سراغت مي آمدند و تو آثار فرمانروايي اش را مي ديدي و از افعال و صفاتش شناخت مي يافتي؛ اما مطمئن باش که او مبعودي يگانه است، چنان که خود، خويش را توصيف کرده است، در قلمروش با هيچ کسي درگير نيست، هميشه بوده و همواره خواهد بود.

از آنجا که همه ي پيامبران از يک خدا سخن گفته و او را با صفات واحدي توصيف و تبليغ کرده اند و مبين و تحقق دهنده ي اراده ي او هستند، درمي يابيم که در عالم، بيش از يک خدا نيست؛ همچنين ايمان به توحيد پيامبران و رسالت هماهنگ آنان- که گيرنده وحي خدا و منبع احکام


اويند- ايمان به زنجيره ي متکاملي است که هر رسول پيشين آن زنجيره، هموار کننده ي راه رسول پسين است و رسول پسين، تکميل کننده و احياگر راه و برنامه ي رسول پيشين است:

و اذ قال عيسي ابن مريم يا بني اسرائيل اني رسول الله اليکم مصدقا لما بين يدي من التوراة و و مبشرا برسول ياتي من بعدي اسمه احمد. [5] .

و (به ياد آور) هنگامي را که عيسي پسر مريم گفت: اي فرزندان اسرائيل! من فرستاده ي خدا به سوي شما هستم. تورات را که پيش از من بوده، تصديق مي کنم و به فرستاده اي که پس از من مي آيد و نام او «احمد» است، بشارتگرم.

و درباره ي آخرين حلقه از زنجيره ي رسولان، حضرت محمد صلي الله عليه و آله آمده است:

و الذي اوحينا اليک من الکتاب هو الحق مصدقا لما بين يديه. [6] .

و آنچه از کتاب به سوي تو وحي کرده ايم، خود، حق و تصديق کننده ي (کتابهاي) پيش از آن است.

و اين پيوند و هماهنگي در دعوت، به گونه اي است که هر يک از رسولان را ناديده بگيريم و از آموزه هاي او غفلت کنيم، حلقه اي از زنجيره ي تکامل را از دست داده ايم و معارف آيين خدايي را که همانا اسلام است (ان الذين عند الله الاسلام)، از هم گسسته ايم. بدين روي، در قرآن کريم از زبان مؤمنان آمده است:

لا تفرق بين احد من رسله. [7] .

ميان هيچ يک از فرستادگانش فرق نمي گذاريم.


پاورقي

[1] سوره ي اعراف، آيه ي 54.

[2] سوره ي انبياء، آيه ي 19- 25.

[3] سوري نحل، آيه ي 36.

[4] خورشيد بي غروب (نهج البلاغه)، ص 325- 326.

[5] سوره صف، آيه ي 6.

[6] سوره ي فاطر، آيه ي 31.

[7] سوره ي بقره، آيه ي 285.