بازگشت

ساعت قبل از مرگ




قبل از مرگ خود را نظافت و شستشو کرد. به اسماء گفت آبي بياور که غسل کنم، کمکم کن که لباسم را عوض کنم غسل کرد و لباس تازه تري پوشيده و به سوي قبله خوابيده و پارچه اي بر روي خود کشيد. به اسماء گفت مدتي درنگ و آنگاه مرا صدا کن. اگر جواب ندادم بدان از دنيا رفته ام و برو علي عليه السلام را خبر کن [1] .

در وسط اطاق، او در بستر بود و در انديشه فرزندان خردسال، تنهائي علي، دورنماي آينده نسل و ذريه خود در شهادت و مسموميت و سرگرم دعا که خداوندا: مرگ را براي من چنان کن که وقتي بر من وارد مي شود گوئي محبوب من است که از سفر برگشته و من ديده براهش داشته ام... خداوندا آنگاه که بخانه قبر درافتادم و تنها و بيچاره و محتاج رحمت تو شدم رحمت و عنايت خويش بر من فرست روشنائي در قبر و ثباتي که بر مؤمنين وعده فرموده اي بر من نازل گردان، روح مرا در کنار ارواح پاک و جان مرا همدم جانهاي صالح و


جسد مرا در کنار اجساد مطهر و اعمال مرا در رديف اعمال مقبوله قرار ده...

کلماتش را در حين مرگ چنين ضبط کرده اند: اَلسَلامُ عَلَيْکَ يا جبرائيل اَلسَلام عَلَيْکَ يا ملائکة رَبّي اِلَيْکَ رَبي لا اِلَي النار، اِلي رَحْمَتِکَ لا اِلي غَضَبِکَ، رِضاک رِضاکَ...


پاورقي

[1] کشف الغمه.