بازگشت

وصيتهاي علي




فاطمه عليهاالسلام روي به علي عليه السلام کرد و گفت وصيتهائي است که من مدتها آن را در دل نهفته داشتم- علي عليه السلام فرمود اي دختر پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله آنچه دوست داري وصيت کن و آنگاه در بالاي سرش نشست اطاق را از اغيار خالي کرد.

فاطمه عليهاالسلام گفت اي پسر عم در دوران ازدواج هرگز مرا دروغگو و خائن نيافتي و از آغاز زندگي مشترک و معاشرتم با تو جز طريق وفا و صفا نپيمودم علي عليه السلام فرمود: پناه بر خدا- راست مي گوئي، به خدا سوگند تو داناتر و نيکوتر و پرهيزکارتر از آن بودي (اَنْتَ اَعْلَمَ بِاللَّه وَ اَبّرو اَتْقي) تو گرامي تر از هرکس بودي من نيز در مخالفت با توبيخ تو بيمناک بودم. فقدان و جدائي تو بر من


سنگين است چون چاره اي جز تسليم ندارم آن را تحمل مي کنم بخدا سوگند مصيبت رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله بر من تجديد شد...

آنگاه ساعتي با هم گريستند وَ اَخَذ رأسها وَ ضَمَّها عَلي صَدرِه (علي عليه السلام سر فاطمه عليهاالسلام را به سينه اش چسبانيد و فرمود فاطمه عليهاالسلام جان، هر وصيتي که داري بکن و من در اجراي وصيت تو کوشايم و کار تو را بر خود مقدم مي دارم [1] فاطمه عليهاالسلام را دعا کرد و وصيت نمود پس از او با امامه ازدواج کند که به فرزندان او مأنوس ترند.

وصيت کرد که نعش او را در تابوت خاص که طرح آن را داده بود قرار دهد- احدي از آنها که بر او ستم کرده اند در سر جنازه اش حاضر نشوند و بر او نماز نگذارند... آنگاه فرمود مرا شب غسل ده، شب کفن کن و شب دفن کن (غسلّني بالليل، فاکفنّي في الليل و ادفنّي في الليل [2] ...)

در سخني آمده است که درباره فرزندان سفارش کرد: علي جان فرزندانم يتيم مي شوند- با آنها مدارا کن و از آنها دلجوئي فرما [3] و نمونه اينگونه مباحث بسيار و از نظر محتوا با مختصر تفاوتي در کتب روائي موجود است.


پاورقي

[1] روضه الواعظين- و نيز ناسخ ج 4 ص 1609.

[2] ص 59- احتجاج.

[3] ص 178 بحار ج 43.