بازگشت

خواستگاري حوريه ي زمين




مادرم در مدينه به نه سالگي رسيد. خواستگاران از اشراف و بزرگان قوم که هيچيک لياقت همسري او را نداشتند يکي پس از ديگري آمدند و جواب رد شنيدند.

من از اينکه هيچيک از آنان از جواب منفي پيامبر صلي الله عليه و آله ناراحت نشدند تعجب نمي کنم، زيرا آنان حد خود را مي شناختند و به حد و مقام زهرا عليهاالسلام هم تا اين اندازه عارف بودند که لياقت کفويت او را ندارند. شگفت از آنست که چگونه به خود اجازه و جرأت دادند که با آن سابقه ي آلوده و ننگين به خواستگاري حوراء انسيه و فاطمه معصومه عليهاالسلام بيايند.

در اين ازدواج، تا فاطمه عليهاالسلام زنده بود اميرالمؤمنين عليه السلام همسر ديگري اختيار نکرد، و اين از خصائص زهرا عليهاالسلام بود.


پيامبر اکرم ملي الله عليه و آله منتظر خواستگار زهرايش بود که آمد و آن علي عليه السلام بود و به محض ورود به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله، اهلا و مرحبا شنيد.

ولي پيش از آمدن علي عليه السلام جبرئيل از طرف خدا آمد و خبر عقد فاطمه عليهاالسلام بر علي عليه السلام در آسمانها را به دستور خداوند به پيامبر ملي الله عليه و آله ابلاغ کرد.

علي عليه السلام در حجره ي خلوت مقابل پيامبر صلي الله عليه و آله زانوي ادب زده و مهر سکوت بر لب دارد. پيامبر صلي الله عليه و آله سؤال کرد: يا علي، مطلبي داري.

واعجبا لحظاتي قبل جبرئيل آمده و همه را به پيامبر صلي الله عليه و آله خبر داده، و پيامبر ملي الله عليه و آله نيز همه ي خواستگاران را جواب رد داده، و منتظرا آمدن علي عليه السلام است. حالا که آمده پيامبر اکرم ملي الله عليه و آله مي پرسد يا علي عليه السلام مطلبي داري، يعني براي چه آمدي؟!!

بگذار اول علي عليه السلام بگويد، و ابتدا همسر زهرا عليهاالسلام نام او را ببرد.

علي عليه السلام لبها بر هم دوخته و عرق بر جبينش نشسته، و حجب و حيا سراسر وجودش را احاطه کرده، و از طرفي نيز وجد و سرور در قلب و جانش بلکه از چهره اش پيداست، بدون آنکه سر را بلند کند. متواضعانه اشاره کرد که مقصودم فاطمه عليهاالسلام است.

پيامبر عليهاالسلام نيز نه فقط پس از آمدن جبرئيل که از روز ولادت فاطمه عليهاالسلام بلکه از روز خلقت نوري فاطمه عليهاالسلام انتظار همين يک کلمه را از علي عليه السلام داشت.

فرمود: يا علي، پيش از تو جبرئيل از طرف خدا آمده بود و اين


دستور را به من داد. يعني علي جان عقد زهرا را پيش از من و تو خداي تو براي تو خوانده و فاطمه عليهاالسلام براي توست.

در اينجا گرچه خواستگاري معنوي و ظاهري به پايان رسيد، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله سنت اسلام را نديده نگرفت و فاطمه اش را صدا زد: علي به خواستگاري تو آمده است، نظرت چيست؟

عرق شرم فاطمه عليهاالسلام را بيش، از علي عليه السلام فرا گرفت و حجب حياي زهرائي قدرت تکلم در مقابل پدرش را از او سلب کرد، و مدتي چشم به زمين دوخته و ساکت بود. پيامبر صلي الله عليه و آله در طرف مقابل منتظر جواب زهرا عليهاالسلام ساکت ايستاده بود.

اين سکوت دليل رضايت بود. لذا پس از مدتي سکوت طرفين، پيامبر صلي الله عليه و آله از کنار فاطمه عليهاالسلام برخاست و بيرون آمد در حاليکه با خود زمزمه مي کرد: «الله اکبر، سکوتها رضاها»، يعني همين قدر که فاطمه جواب منفي نگفت، علامت رضايت اوست.