بازگشت

اشتياق زهرا به شهادت




آن گاه که رسول صلي الله عليه و آله در بستر بيماري بود و بي تابي زهرا عليهاالسلام را مي ديد، به او مژده ي شهادت و وصال را داد و زهرا عليهاالسلام در دم خنديد. [1] اين آخرين لبخند او بود.


آن که با شنيدن مژده ي وصال و پيوستن به رسول صلي الله عليه و آله چهره اش به لبخند نشست، فقط زهرا عليهاالسلام بود.

راستي چه کسي است که با شنيدن خبر درگذشت و شهادتش ذوق کند و هم چون غنچه بشکفد؟

به راستي اگر علي عليه السلام نبود براي زهرا عليهاالسلام مانندي نبود، از آدم گرفته تا ديگران. [2] اگر علي عليه السلام مي گويد: «والله لابن ابي طالب انس بالموت من الطفل بثدي امه» [3] زهرا عليهاالسلام هم مي گفت. «اللهم عجل وفاتي سريعا». [4] .

و اگر تو مي بيني آن که بر مرگ زند خنده علي اکبر اوست.

و اگر مي بيني که پيروانش عاشق مرگ و شهادتند، تا آنجا که آن نوجوان بسيجي با فرياد«يا زهرا» خود را به زير تانک هاي دشمن بعثي مي اندازد، و آن گونه حماسه مي آفريند؛ همه و همه از زهرا عليهاالسلام آموختند.

آنان که در کربلا عيد خون گرفتند و بر سجاده ي سرخ خود عاشقانه نشستند


و عنوان بهترين اصحاب [5] . را براي هميشه برخود خريدند، مقتدا و اسوه شان زهرا عليهاالسلام بود. همين است که بارها گفته ام خط سرخ کربلا تداوم خانه سبزي فاطمه عليهاالسلام است.



پاورقي

[1] «عن عايشة، قالت: لما مرض رسول الله صلي الله عليه و آله دعا ابنته فاطمة فسارها فبکت، ثم سارها فضحکت، فسألتها عن ذلک. فقالت: اما حيث بکيت اخبرني انه ميت ثم اخبرني اني اول اهل بيته لحوقا به فضحک».

عايشه روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله در مرض فوت خود، فاطمه را طلبيد و به وي سخناني سري گفت: آن گاه فاطمه گريه کرد. بعد از آن سخنان پنهاني ديگري گفت: سپس زهرا زلبخند زد. من اين حال را از او سؤال کردم. فرمود: در ابتدا که گريستم به خاطر اين بود که پدرم فرمود: اي فاطمه غم مخور، اولين کسي که از اهل بيت به من ملحق شود تويي.

اين حديث از احاديث متواتري است که به اسناد متعدد و مختلف بيان شده و در حدود يکصد کتاب نقل شده که ما تنها به بخشي از آنها اشاره مي کنيم. (مسند احمد، ج 6، ص 77، و 24 و 282 و...؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 194 و ج 7، ص 143 و ج 2 باب فضائل فاطمه عليهاالسلام، صحيح ترمذي، ج 5، ص 710؛ صحيح بخاري، ج 6، ص 12 و ج 4، ص 248 و ج 8، ص 78 و ج 5، ص 26؛ الطبقات، ابن سعد، ج 2، ص 247؛ کشف الغمة، ج 1، ص 453؛ کنزالعمال، ج 13، ص 677؛ تفسير ابن کثير، ج 4، ص 561؛ الکشاف، ج 4، ص 649؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 10، ص 266؛ بحارالانوار، ج 22، ص 531 و ج 36 و ج 28، ص 10 و ج 51، ص 91 و ج 28، ص 52 و ج 37، ص 67 و ج 43، ص 51 و 182 و 43، و 25؛ فضائل الخمسة، ج 1، ص 173؛ اعلام النساء، ج 2، ص 120، کامل ابن اثير، ج 2، ص 219؛ و...)

[2] «عن ابي عبدالله عليه السلام قال: لولا ان الله تبارک و تعالي خلق اميرالمؤمنين عليه السلام لفاطمة ما کان لها کفو علي ظهر الارض من آدم و من دونه.» (کافي، ج 1، ص 461، بحارالانوار، ج 42، صص 92 و 97 و 107 و 141 و 147؛ کنوز الحقايق مناوي، ص 124؛ احقاق الحق، ج 10؛ ملحقات احقاق الحق، ج 24؛ و بسياري منابع ديگر.

[3] نهج البلاغه، خطبه ي 5، به خدا سوگند من از کودک به سينه ي مادرش به مرگ مأنوس ترم.

[4] «يا رب اني قد سئمت الحياة و تبرمت بأهل الدنيا فالحقني بأبي الهي عجل وفاتي سريعا»؛ پروردگارا از زندگي خسته و روي گردان شده ام و از شيفتگان به دنيا بلاها و مصيبت هاي ناگوار ديدم، خدايا مرا به پدرم متصل گردان و مرگ مرا زود برسان. (العوالم، ج 11، ص 487؛ احقاق الحق، ج 19، ص 160).

[5] اشاره به خطبه ي حسين عليه السلام در غروب تاسوعا که اهل بيت و اصحاب خود را بهترين اهل بيت و اصحاب مي خواند. «فاني لا اعلم اصحابا اولي و لا خير من اصحابي و لا اهل بيت ابر و لا اوصل من اهل بيتي فجزاکم الله عني جميعا خيرا»؛ من اصحاب و ياراني بهتر بهتراز ياران خود نديده ام و اهل بيت و خانداني باوفاتر و صديق تر از اهل بيت خود سراغ ندارم، خداوند به همه شما جزاي خير دهد. (طبري، ج 7، ص 321، کامل ابن اثير، ج 3، ص 285؛ ارشاد مفيد، ص 231؛ الملهوف، ص 151).