بازگشت

خلاصه و جمع بندي




از آنچه که گذشت، مي توان نتيجه گرفت:

1- واژه ي (أهل البيت) در لغت و حتي در قرآن کريم، معناي عامي دارد و بر تمام کساني که ارتباط با صاحب بيت دارند و از نظر عرف اهل آن خانه به


حساب مي آيند، حتي همسر انسان، اطلاق شده است، چنانکه بر همسر خليل حق تعالي، حضرت ابراهيم (عليه السلام) اطلاق شده است.

2- با توجه به قراين داخلي و خارجي، (أهل البيت) در اين آيه، مصاديق خاصي دارد و معناي لغوي آن، مراد نيست.

مرحوم استاد علامه ي طباطبايي ذيل همين آيه مي فرمايد:

در عرف قرآن، لفظ (أهل البيت) اسم خاص براي خمسه ي طيبه است و بر ديگران اطلاق نمي شود، هر چند که از اقربا و خاصّان آن حضرت باشند و به حسب عرف عام، اطلاق «أهل البيت» بر آنها نيز صحيح باشد.

با توجه به آنچه گذشت روشن مي شود که مراد ايشان از «عرف قرآن» استعمال اين کلمه در آيه ي تطهير است.

3- کساني جزو اهل بيت شمرده مي شوند که


داراي سنخيّت روحي لازم، با پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم باشند.

4- پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم به عنوان مفسّر و مبيّن رسمي وحي، به صورتهاي گوناگون حضرت علي، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام) را مصاديق آيه ي تطهير معرفي کرد. عمل آن حضرت نشان مي دهد که آن بزرگواران، اين سنخيت روحي را دارا بودند.

5- شواهدي نيز اين سنخيت را تأييد مي کند:

الف) بر اساس آيه ي مباهله، علي (عليه السلام) به منزله ي جان رسول خداست: (أنفسنا و أنفسکم) [1] قهراً چنين کسي، سنخيت روحي با آن حضرت خواهد داشت. افزون بر اين، ملازمت و همراهي آن حضرت با پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم در غار حرا [2] ، که خلوت گاه مخصوص آن حضرت براي عبادت بود، حکايت از همين مطلب مي کند.


ب) فاطمه ي زهرا (عليهاالسلام) کفو و هم شأن جان رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم، يعني اميرالمؤمنين (عليه السلام) است:

«لولا أنّ اللَّه تعالي خلق أميرالمؤمنين لم يکن لفاطمة کفْو علي وجْه الأرض، آدم و من دونه» [3] .

کفر بودني که در اين روايت آمده، مطلق است و شامل همه ي شئون علمي [4] ، معنوي و روحاني مي شود و فقط مختصّات امامت از آن خارج است. اطلاق کفو بودن، اقتضا مي کند زهرا (عليهاالسلام) نيز همانند علي (عليه السلام) سنخيت روحي با رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم داشته باشد.

ج) امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) نيز بر اساس ادلّه ي نقلي و عقلي در مشترکات امامت، مانند


اميرالمؤمنين (عليه السلام) هستند و در اين جهت فرقي با آن حضرت ندارند، زيرا به فرموده ي عالم آل محمّد، حضرت علي بن موسي الرضا (عليهماالسلام) در جامع مرو:

امامت، منزلت انبياء، ارثيّه ي اوصيا، خلافت الهي، جانشيني رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم و جايگاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) است... (از اين رو) امام، يگانه ي دوران است که کسي با او هم افق نيست، هيچ عالمي معادل او نيست، جانشين، همانند و نمونه اي ندارد:

«إنّ الإمامة هي منزلة الأنبياء و إرث الأوصياء، إنّ الإمامة خلافة اللَّه و خلافة الرسول صلي اللَّه عليه و آله و سلم و مقام أميرالمؤمنين (عليه السلام)... الإمام واحد دهره، لا يدانيه أحد و لا يعادله عالم و لا يوجد منه بدل و لا له مثل و لا


نظير...». [5] .

شاهد ديگر بر اين مطلب، گفتار علي (عليه السلام) است که مي فرمايد:

روزي يک بار و شبي يک بار بر پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم وارد مي شدم و گاهي نيز او بر من وارد مي شد. آنگاه که من بر او وارد مي شدم همسرانش را از اطاق بيرون مي کرد به گونه اي که جز من و او کسي در اطاق نبود. امّا وقتي که او به خانه ي من مي آمد، فاطمه و فرزندانم را بيرون نمي کرد. وقتي از او پرسش مي کردم، جوابم را مي داد و آنگاه که سؤالاتم تمام مي شد او شروع مي کرد...: «و قد کنت أدخل علي رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم کلّ يومٍ دخلةً و کلّ ليلة دخلةً فيُخَلّيني فيها، أدور معه حيث دار، و قد علم أصحابُ رسول


اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم أنّه لم يصنع ذلک بأحدٍ من النَّاس غيري فربّما کان في بيتي يأتيني رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم أکثر ذلک في بيتي و کنتُ إذا دخلت عليه بعض منازله أخلاني و أقام عنّي نسائه. فلا يبقي عنده غيري و إذا أتاني للخلْوة معي في منزلي لم تقم عنّي فاطمةُ و لا أحدٌ من بنيّ، و کنت إذا سألته أجابني و إذا سکتّ عنه و فنيتْ مسائلي ابتدأني». [6] .

اينکه مي فرمايد: وقتي به خانه ما مي آمد فاطمه و فرزندانم را بيرون نمي کرد، نشان سنخيت روحي اعضاي خانواده با علي (عليه السلام) است. بدين ترتيب، آن دو سرور جوانان بهشت نيز سنخيت روحي با جدّ بزرگوار خود صلي اللَّه عليه و آله و سلم داشتند.

تذکّر: با توجّه به آنچه که راجع به حسنين (عليهماالسلام) گفتيم، ساير ائمّه (عليهم السلام)


نيز از اين سنخيت برخوردارند. بنابراين، آنان نيز مصداق آيه ي تطهير خواهند بود. بدين ترتيب ادعاي شيعه که تمام امامان (عليهم السلام) را جزو اهلبيت مي داند، اثبات مي شود. امام حسين (عليه السلام) از پدرش نقل کرده است که فرمود: بر رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم وارد شدم در حالي که در خانه ي امّ سلمه بود و آيه ي تطهير بر او نازل شده بود. رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم به من فرمود: يا علي! اين آيه درباره ي تو و نوه هايم (حسن و حسين) و امامان بعد از تو است. گفتم: يا رسول اللَّه! امامان بعد از تو چند نفر هستند؟ فرمود: يا علي! اوّل آنها تو هستي، سپس فرزندانت حسن و حسين و بعد از حسين فرزندش علي و... اسامي دوازده امام به همين ترتيب بر ساق عرش نوشته شده است. از خداي سبحان پرسيد: اين افراد چه کساني هستند؟ فرمود: اي محمّد! اينها امامان بعد از تو هستند که مطهّر و معصومند و دشمنانشان ملعون هستند. [7] .



پاورقي

[1] سوره ي آل عمران، آيه ي 61.

[2] نهج البلاغه، خطبه 192، بند 120. «لقد کان يجاور في کلّ سنة بحراء فأراه و لا يراه غيري»، هر سال در حرا سکونت مي کرد، من او را مي ديدم و غير از من کسي او را نمي ديد.

[3] بحار، ج 43، ص 107.

[4] مقايسه ي بخش هايي از خطبه ي فدکيه ي حضرت زهرا (عليهاالسلام) با خطبه هاي نهج البلاغه بيانگر کفويّت علمي آن حضرت با علي (عليه السلام) است.

[5] اصول کافي، ج 1، ص 200.

[6] اصول کافي، ج 1، ص 64.

[7] تفسير البرهان، ج 3، ص 310، ح 6، ذيل آيه ي تطهير.