بازگشت

مادر فاطمه




مادر فاطمه زني بود به نام خديجه دختر خويلد. خديجه در يکي از خانواده هاي اصيل و شريف قريش به دنيا آمد و تربيت يافت. افراد خانواده اش همه دانشمند و فداکار و روحاني و حمايت کننده از خانه ي کعبه بودند.هنگاميکه «تبّع»


پادشاه يمن تصميم گرفت حجرالاسود را از مسجدالحرام به يمن منتقل کند، خويلد پدر خديجه در مقام دفاع برخاست. بواسطه ي مبارزات و فداکاريهاي او بود که «تبّع» از تصميم خويش منصرف شد و آن سنگ مقدس را از جايش حرکت نداد. [1] .

«اسد بن عبدالعزي» جد خديجه يکي از اعضاء برجسته ي پيمان «خلف الفضول» است. پيمان مذکور را گروهي از رجال با شخصيت و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند که از مظلومين دفاع کنند و در ياري کردن درماندگان کوشش نمايند. رسول خدا نيز در آن انجمن عضويت داشت و مي فرمود: من در خانه ي «عبداللَّه بن جدعان» حاضر بودم که پيمان بسته شد و اگر مرا دعوت نمايند با کمال ميل شرکت مي کنم. [2] .

«ورقة بن نوفل» پسرعموي خديجه يکي از افرادي بود که پرستش بتها را نمي پسنديدند و از مدتها قبل در صدد تحقيق و کنجکاوي بودند تا دين حق را بيابند.

«در يکي از عيدها که قريش مشغول عبادت يکي از بتها بودند، چهار نفر که يکي از آنان «ورقة بن نوفل» بود، جلسه ي سري تشکيل دادند و درباره ي اعمال مردم به بحث و کنجکاوي پرداختند و نظرشان بدانجا منتهي شد که مردم در عبادت بتها سخت در اشتباهند و دين حضرت ابراهيم را از دست داده اند. بتهائي را پرستش مي کنند که نه مي شنوند و نه مي بينند و هيچ نفع و ضرري ندارند. سپس تصميم گرفتند در بلاد متفرق شوند تا دين واقعي حضرت ابراهيم را بيابند». [3] .

«ورقة بن نوفل» پسرعموي خديجه، همان مرد دانشمندي است که وقتي از جانب خدا به پيغمبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) وحي شد و داستان نازل شدن جبرئيل را براي خديجه شرح داد، خديجه براي تحقيق قضيه، نزد او رفت و جريان را برايش شرح داد، و از رمز آن حادثه تازه جويا شد.


ورقه پاسخ داد: با ين اوضاع که تشريح کردي جبرئيل بر محمد نازل شده و او پيغمبر خداست. از قول من به محمد بگو: در کار خود جديت و پايداري کن.

روزي ديگر «ورقه» در مسجدالحرام با پيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم برخورد نمود و عرض کرد: آنچه را ديدي و شنيدي براي من شرح بده.

پيغمبر اکرم داستان نزول فرشته را برايش بيان کرد.

ورقه عرض کرد: به خدا سوگند! تو پيغمبر خدا هستي، و همان فرشته اي که بر موسي نازل شده بر تو هم نزول کرده است. آگاه باش که ترا تکذيب و اذيت خواهند نمود. از وطن تبعيد مي شوي و با تو جنگ خواهند کرد. اگر من تا آن زمان زنده ماندم دين خدا را ياري مي کنم.

سپس سر پيغمبر را بوسيد و رفت. [4] .

از امثال اين داستانها معلوم مي شود که خاندان خديجه مردماني متفکر و کنجکاو و علاقمند به دين حضرت ابراهيم بوده اند.


پاورقي

[1] الروض الانف ج 1 ص 213.

[2] سيره ي ابن هشام ج 1 ص 141.

[3] سيره ي ابن هشام ج 1 ص 237.

[4] سيره ي ابن هشام ج 1 ص 253 و 254.