بازگشت

نقش فاطمه در نبردهاي صدر اسلام




در طول 10 سال حکومت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در مدينه 27 يا 28 غزوه و 35 تا 90 سريّه در تاريخ ذکر شده است. [1] .

غزوه که جمع آن غزوات است به جنگهايي گفته مي شود که شخص پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، فرماندهي مستقيم آن را به عهده داشته و پا به پاي سربازان اسلام در معرکه جنگ حاضر و ناظر نبردها و مانورهاي نظامي بوده است.

سريّه که جمع آن سرايا است به جنگهايي گفته مي شود که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بي آن که خود در آن شرکت کند، گروهي را به فرماندهي شخصي به جبهه ها و مرزهاي کشور سالامي، براي نبرد يا دفاع احتمالي، اعزام مي کرده است. گاهي برخي از اين مأموريتهاي رزمي به خاطر فاصله ي زياد جبهه ها از مدينه، حدود دو يا سه ماه، به طول مي انجاميد. به تحقيق مي توان گفت علي عليه السلام در طول زندگي مشترکش با حضرت زهرا عليهاالسلام بيشتر اوقاتش را در ميدانهاي جهاد يا مأموريّتهاي تبليغي گذراند و در غياب او همسر وفادارش فاطمه عليهاالسلام وظيفه ي اداره ي انجام مي داد تا همسر رزمنده اش با خاطري آسوده، وظيفه ي مقدّس جهاد را به انجام برساند. در اين مدّت، فاطمه عليهاالسلام به ياري خانواده هاي رزمندگان و شهيدان مي شتافت و با آنها اظهار همدردي مي کرد و گاهي هم، ضمن تشويق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به


وظايف خطيرشان، به مداواي جراحت محارم خويش مي پرداخت. [2] .

در جنگ اُحد، فاطمه عليهاالسلام همراه زنان به اُحد (در شش کيلومتري مدينه) رفت. در اين نبرد، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به شدّت زخمي شد و علي عليه السلام نيز جراحاتي برداشت. فاطمه عليهاالسلام خون را از چهره ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي شست و علي صلي الله عليه و آله و سلم با سپر خود آب مي ريخت. هنگامي که فاطمه عليهاالسلام مشاهده کرد که خون بند نمي آيد، قطعه حصيري را سوزانيد و خاکستر آن را بر زخم پاشيد تا خون بند آمد. آن روز پيامبر و علي، شمشيرهاي خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشويد.

در نبرد احد، حمزه ي سيّدالشهدا، عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به شهادت رسيد. پس از نبرد، «صفيّه» خواهر حمزه به اتّفاق فاطمه عليهاالسلام کنار پيکر مثله شده قرار گرفت و شروع به گريستن کرد، فاطمه عليهاالسلام نيز مي گريست و پيامبر هم با او گريه مي کرد و خطاب به حمزه مي فرمود: هيچ مصيبتي مثل مصيبت تو به من نرسيده است. آن گاه خطاب به صفيّه و فاطمه فرمود: مژده باد که هم اکنون جبرئيل به من خبر داد که در آسمانهاي هفتگانه، حمزه شير خدا و شير رسول خداست. پس از نبرد احد، فاطمه زهرا عليهاالسلام تا زنده بود، هر دو سه روز يک بار به زيارت شهداي احد مي رفت.

در نبرد خندق، فاطمه زهرا عليهاالسلام ناني را براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم برد، پيامبر پرسيد: اين چيست؟ فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد: نان پختم، دلم آرام نگرفت تا اين که برايتان آوردم. پيامبر فرمود: اين اوّلين غذايي است


که پس از سه روز در دهان مي گذارم.

در نبرد موته، جعفر بن ابيطالب به شهادت رسيد و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به خانه ي وي رفت و همسر و فرزندانش را دلداري داد و از آنجا به خانه ي فاطمه عليهاالسلام رفت. فاطمه مي گريست. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: بر مثل جعفر بايد گريه کنندگان بگريند. سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: براي خانواده ي جعفر غذايي تهيه کنيد، زيرا امروز آنها خود را فراموش کرده اند.

فاطمه ي زهرا عليهاالسلام در فتح مکّه نيز حضور داشت. «امّ هاني»، خواهر علي عليه السلام گويد: در روز فتح مکّه دو نفر از خويشان مشرک شوهرم را پناه دادم و هنوز آنها در خانه ام بودند که ناگهان برادرم علي عليه السلام، در حالي که سواره و زره پوش بود، پيدا شد و به طرف آن دو تن شمشير کشيد. ميان او و ايشان ايستادم و گفتم: اگر بخواهي آن دو را بکشي، بايد مرا هم پيش از آنها بکشي! علي عليه السلام بيرون رفت، در حالي که چيزي نمانده بود آنها را بکشد. من خود را به خيمه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در بطحا رساندم و آن حضرت را پيدا نکردم، ولي فاطمه را ديدم و ماجرا را برايش گفتم. ديدم فاطمه از همسر خود قاطعتر است. او با تعجّب گفت: تو هم بايد مشرکان را پناه دهي؟ در اين هنگام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم رسيد و از حضرتش براي آن دو امان طلبيدم. پيامبر به آنان امان داد، سپس به فاطمه فرمود که براي او آب فراهم کند تا شستشو نمايد.

هنگامي که هند، همسر ابوسفيان، و ديگر زنان مشرکين براي اعلام پذيرش اسلام و بيعت به حضور پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم رسيدند،


فاطمه عليهاالسلام، همسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و گروهي از زنان عبدالمطّلب حضور داشتند.

در ماه رمضان سال دهم هجري، علي عليه السلام از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم براي يک مأموريّت مهّم رزمي، تبليغي و به فرماندهي سيصد سواره نظام به يمن، که در قلمرو حاکميّت پيامبر بود، اعزام شد. مأموريّت با موفقيّت کامل انجام گرفت و عدّه ي زيادي نيز به اسلام گرويدند. علي عليه السلام طيّ نامه اي گزارش کار خود را از يمن براي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرستاد. پيامبر در پاسخ علي عليه السلام امر فرمود که براي انجام مراسم حجّ، به موقع خود را به مکّه رسانَد، و پيک با اين پيام به سوي علي عليه السلام بازگشت.

پيامبر در ماه ذيقعده ي آن سال به مردم مدينه و قبايل مجاور اعلام کرد که قصد دارد حجّ را به جاي اورد و بدين ترتيب، عدّه ي زيادي براي سفر حجّ مهيّا شدند. آن حضرت در روز 25 ذيقعده سال دهم هجري قمري از مدينه حرکت نمود و در ذو الحليفه احرام بست.

همه ي همسران پيامبر نيز در اين سفر همراه شدند، آنها به هودجها سوار بودند، فاطمه عليهاالسلام نيز با آنان بود و در اين سفر عبادي، مناسک حج را به دستور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم انجام مي داد. علي عليه السلام پس از گذشت سه ماه از مأموريت، در ايّام حجّ به مکّه رسيد و در آنجا همسرش فاطمه ي زهرا عليهاالسلام را ديد. [3] .

پس از مراسم با شکوه حجّةالوداع، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، هنگام بازگشت به مدينه در غديرخم، در يک اجتماع صد هزار نفري، علي عليه السلام


را به فرمان خداوند به امامت و جانشيني خود منصوب نمود. [4] با توجّه به حضور فاطمه ي زهرا عليهاالسلام در حجّةالوداع با اطمينان مي توان گفت که آن حضرت در مراسم باشکوه غديرخم حضور داشته است.


پاورقي

[1] تاريخ تحليلي و سياسي اسلام، اثر: علي اکبر حسني، ص 218.

[2] زندگاني فاطمه، ص 66.

[3] زندگاني فاطمه، ص 66.

[4] الغدير، ج 1، ص 12-9.