بازگشت

خلقت زهرا





عارفان را صنع حق ديدن نشاط افزاستي

و آنچه در چشم تو نازيبا بود زيباستي


هر چه از پيدا و پنهان زشت و زيبا ديده اي

ز امر حق باشد، کزو بود، همه اشياستي


کيست داني مظهر حق، آنکه تسليم قضاست

کي ورا گر تير بارد از فلک پرواستي


آل احمد جمله زين رو مظهر حق گشته اند

کي کسي ز آنان به رتبت در جهان والاستي


حضرت ام الائمه، فاطمه خير النساء

آنکه نور چشم جان سيد بطحاستي





کيست زهرا، آنکه با شاه ولايت همسر است

محرم راز علي عالي اعلاستي


اين زن مرد آفرين را نيک اگر بيني به دهر

هست بي همتا و همچون همسرش يکتاستي


بي ولايش دم ز دينداري زدن بي حاصل است

دين حق بي مهر او بي معني و بيجاستي


گر نمي شد خلقت زهرا به ظاهر آشکار

خوب مي ديدي علي بي همسر و تنهاستي


من چه گويم در علو رتبت وي کز مقام

خاکروب آستانش مادر عيساستي


مادري مانند زهرا هست فرزندش حسين

آنکه بر فرق عوالم تاج کرمناستي


صبر بي پايان او شد جلوه گر در مجتبي

زان شجر بين اين ثمر گرديده ات بنياستي


خورد از آن پستان چون زينب شير، گويائي گرفت

پشت چرخ از خطبه اش لرزد ز بس غراستي


بود زهرا افتخار بانوان حق پرست

عقل داند منکر وي تا ابد رسواستي





بارالها احتياجش را به لطف خود برآر

هر که چون «کي فر» محب عترت زهراستي