بازگشت

ثناي فاطمه





بي ياد دوست عقده ي دل وا نمي شود

وين کار جز به خلوت شبها نمي شود


دامان اشک را نگذارم ز دست دل

کان صفحه جز به اشک مصفا نمي شود


با سينه سينه داغ شهيد و غم اسير

دل جز به ياد دوست مداوا نمي شود


در شرع ماست گرچه تولا فروغ دين

تفسير دين به غير تولا نمي شود


آن دل که مرده است، ز روح ولايشان

با معجز مسيح هم احيا نمي شود





ما را گل از محبت زهرا سرشته اند

مهرش دگر جدا ز دل ما نمي شود


در جمع اوليا و رسولان خطيب عشق

جز در ثناي فاطمه گويا نمي شود


گر مادر زمانه بسي دختر آورد

يک از هزار مريم عذرا نمي شود


وز صد هزار مريم عذار به مرتبت

ديگر يکي چو حضرت زهرا نمي شود