بازگشت

گوشه اي از ارزشهاي فاطمي(ع)


حمايت از رهبري



هدف اصلي دشمن در هر برهه اي از تاريخ نابود كردن رهبري اسلام بوده است؛ زيرا اين ستون سبب سرپايي اسلام شمرده مي شود.



گمراهان، كه توان از ميان برداشتن پيامبر خدا را در خويش نمي ديدند؛ تصميم گرفتند پس از ارتحال حضرت، نمايندگان واقعي او را از صحنه حكومت بيرون كنند.



حضرت زهرا(س) كه از هشياري خاص سياسي برخوردار بود و به نقشه دشمن پي برده بود، با ابزارها و روشهاي گوناگون از رهبري واقعي اسلام يعني حضرت علي(ع) حمايت كرد و جان خود را در اين راه نهاد.



وي در مسجد پيامبر، در حضور خليفه و مهاجر و انصار، از پسِ پرده حقايق را باز گفت و از مؤمنان خواست مهر سكوت را بشكنند و او را ياري كنند.



بر فراز منبرت گرديد حقم پايمال هر چه ناليدم لبي هم در جوابم وا نشد



او در بستر بيماري نيز از بيدارگري غافل نماند؛ در برابر زنان مهاجر و انصار، از كساني كه علي(ع) را رها كردند، ناليد و رنجنامه خويش را بر آنان خواند. او حتي با وصيتنامه اش علي را حمايت كرد و نفاق و منافقان را رسوا ساخت. زهرا در حمايت از مولايش بارها كتك خود و حتي در همين راه به شهادت رسيد.



كشته گشتم بارها از خانه تا مسجد ولي شادمانم كه سر مويي كم از مولا نشد



هيچ بانويي به راه شوهر خود جان نداد كودكي چون محسن من كشته بابا نشد



روزي ابن لبيد حضرت زهرا را ديد كه بر مزار شهداي احد به سوگ نشسته، اشك مي ريزد، پرسيد: آيا رسول خدا، پيش از وفات، در باره امام علي(ع) مطلبي گفته است؟



حضرت فرمود: شگفتا، آيا حادثه عظيم غدير خم را از ياد برده ايد؟



ابن لبيد گفت: نه، چنين رويدادي بود، ولي مرا با خبر سازيد.



حضرت فرمود: خدا را گواه مي گيرم، از رسول خدا شنيدم كه مي فرمود: علي بهترين كسي است كه او را جانشين خود قرار مي دهم؛ علي امام و خليفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين، پيشواياني پاك و اماماني نيك شمرده مي شوند. اگر از آنان فرمان بريد، شما را هدايت مي كنند و اگر مخالفت كنيد، تا روز قيامت جدايي و اختلاف بر شما چيره مي شود.



آري، كتابهاي اهل سنت از روايات حضرت زهرا(س) آكنده است؛ رواياتي كه دخت رسول خدا(ص) در آن از ولايت علي و فضايل او پرده برداشته و حقايق را بر همگان روشن ساخته است.1



زهد و ساده زيستي



وقتي روح به كمالات نظر داشته باشد و قرب الهي هدف اصلي انسان به شمار آيد، ماديات بي اعتبار مي شود. زاهد سراي تاريك طبيعت را حقيرتر از آن مي داند كه بدان دل بندد. وقتي پيامبر به ياري وحي از وضعيت دوزخ آگاهي يافت، در اندوه فرو رفت. سلمان نزد فاطمه شتافت تا از او بخواهد به ديدن پيامبر رود و از اندوهش بكاهد. او مي گويد: هنگامي كه به منزل حضرت رسيدم، منظره اي شگفت ديدم. فاطمه با لباسي پشمين كه دوازده جاي آن با ليف خرما وصله شده بود.



چون وضع پيامبر را براي فاطمه تشريح كردم، فاطمه از جاي برخاست، همان عباسي وصله دار را بر خود پيچيد. با خود گفتم: دريغا، دختران كسري و قيصر ابريشم و حرير مي پوشند و دختر محمد عبايي پشمين با دوازده وصله از ليف خرما.



فاطمه بر پدر وارد شد و پس از سلام گفت: پدرجان، سلمان از لباس من تعجب كرده، در حالي كه به خدايي كه تو را به حق برانگيخت سوگند، پنج سال است من و علي، جز پوست گوسفندي كه روزها علوفه دان شتر و شبها بستر ماست و بالشي كه پوست آكنده از ليف خرماست، از لوازم زندگي هيچ نداريم.



پيامبر اكرم مقام و عظمت روحي زهراي اطهر را برايم بيان كرد و فرمود: اي سلمان، دخترم در گروه پيشگامان به سوي خداست، (يا سلمان؛ انّ ابنتي لَفِي الخيل السوابق)2



اين سخن بدان معنا نيست كه زن مسلمان در عصر حاضر چادر وصله دار بپوشد؛ زيرا هر زماني مقتضيات خاص خود را دارد. آنچه مهم است دل نبستن به مظاهر دنياست. حضرت سليمان نبي(ع)



پيامبر اكرم مقام و عظمت روحي زهراي اطهر را برايم بيان كرد و فرمود: اي سلمان، دخترم در گروه پيشگامان به سوي خداست، (يا سلمان؛ انّ ابنتي لَفِي الخيل السوابق)



سلطنتي عجيب داشت و جن و انس در خدمتش بودند؛ ولي هيچ كدام از اينها دل حضرت سليمان را به تسخير خويش درنياورد.



انتخاب همسر



بي ترديد دختران و پسران مسلمان در گزينش همسر، معيارهايي دارند، ولي به نظر شما معيارهاي حضرت زهرا براي انتخاب همسر چه بود؟



زهرا(س) در حالي ازدواج با علي را پذيرفت كه علي از نظر مالي در تنگدستي به سر مي برد؛ ولي تقوا و ايمان، حكمت و دانش، شجاعت و ايثار و هزاران فضيلت در او موج مي زد.



زهرا در حالي با علي پيمان زناشويي را بست كه قبل از علي ثروتمنداني مانند عبدالرحمان عوف و عثمان بن عفان به خواستگاري اش شتافته بودند. عبدالرحمان گفته بود: من صد شتر گران قيمت و ده هزار دينار طلا مهريه مي دهم. اين سخن رسول خدا را خشمگين ساخت، حضرت فـرمود: مي خواهي با پولهايت مرا بفريبي؟!3



هدايت گري اما نه با زبان



در روايات مي خوانيم: با كساني رفت و آمد داشته باشيد كه چهره آنها شما را به ياد خدا بيندازد؛ در زمان خودمان، بودند و هستند كساني كه معصوم نيستند؛ ولي چنان خدا را در تمام زواياي زندگي حاضر و ناظر ديده اند كه جلوه خدايي و رنگ و بوي الهي يافته اند؛ مانند چهره امام خميني(ره) كه انسان را به عوالم ديگري پيوند مي داد. حتي اكنون، پس از گذشت سالها از ارتحال آن عزيز، محل زندگي اش حتي نامسلمانان را تحت تأثير قرار مي دهد.



زهراي اطهر(س) چنان نوراني بود كه نه تنها گفتار و رفتار چهره ملكوتي اش ديگران را سمت خدا سوق مي داد؛ بلكه حتي چادرش نيز موجب اسلام آوردن كافران مي شد.



امام علي(ع) مي خواست مقداري جو از فردي يهودي قرض كند. يهودي در مقابل چيزي طلب كرد تا به عنوان گرو، پيش خود نگه دارد. امام چادر حضرت زهرا را به او داد. شب هنگام، وقتي همسر مرد يهودي نور چادر را ديد، شگفت زده شوهرش را خبر كرد. آنها بستگان خويش را به منزل دعوت كردند و همگي كه حدود هشتاد نفر مي شدند، به اسلام گرويدند.4



آري، چهره ملكوتي يگانه دُرّ بحر عصمت مايه آرامش پدر بود و محمد(ص) با نگاه به چهره دختر معصومش خستگي از تن مي زدود.



دختران جامعه اسلامي بايد آرامش پدر واقعي خويش يعني امام زمان(ع) را فراهم كنند و نبايد خداي ناكرده، تحت تأثير فرهنگ غرب، سبب ناراحتي «آقا» شوند.



بقيه در صفحه 108



ايثار و گذشت



پس از اقامه نماز جماعت، پيامبر از حال پيرمردي كه لباسهاي كهنه به تن داشت جويا شد. مرد گفت: گرسنه ام، غذايم ده؛ برهنه ام، مرا بپوشان؛ فقيرم، به من كمك مالي كن. پيامبر رحمت به بلال فرمود: او را به منزل فاطمه ام راهنمايي كن.



پيرمرد همان خواسته ها را به اطلاع فاطمه رسانيد. فاطمه، كه مانند شوهر و پدرش سه روز بود غذا نخورده بود، پوست گوسفندي را، كه حسن و حسين روي آن مي خوابيدند، به وي داد. پيرمرد گفت: چگونه درد گرسنگي ام را با آن درمان كنم؟ فاطمه گردنبندش را به وي داد و گفت: اميد است خداوند به جاي آن چيزي بهتر از آن به تو دهد. پيرمرد به مسجد آمد و ماجرا را براي پيامبر اكرم(ص) بيان كرد. اشك در چشمان پيامبر حلقه زد. عمار برخاست و با اجازه رسول خدا آن را خريد. پيرمرد گفت: در برابر آن نان و گوشتي مي خواهم تا گرسنگي ام برطرف شود. ردايي يماني كه مرا بپوشاند و پولي كه با آن به خانواده ام برسم. عمار بيشتر از آن را به وي داد. پيامبر فرمود: آيا سير و پوشانده شدي؟ گفت: آري، پدر و مادرم فدايت باد! رسول خدا فرمود: اينك براي فاطمه، به خاطر احسانش، دعا كن. آنگاه پيامبر رو به اصحاب كرد و برايشان از فضايل و كمالات فاطمه سخن گفت.



عمار گردنبند زهرا را با مشك خوشبو ساخت، در پارچه اي يماني پيچيد، به غلامش داد و گفت: اي رسول خدا، اين غلام و گردنبند هديه اي است از من به شما. پيامبر به غلام فرمود: نزد فاطمه برو و گردنبند را به او ده، تو نيز از آنِ او هستي. فاطمه گردنبند را گرفت؛ ولي غلام را در راه خدا آزاد كرده.



آري، آن گردنبند با بركت گرسنه اي را سير ساخت، برهنه اي را پوشانيد، فقيري را بي نياز كرد، بنده اي را آزاد ساخت و سرانجام نزد صاحبش برگشت.



داستان ايثار زهرا و علي و دو فرزند معصومشان، كه در سه شب متوالي افطاري خويش را به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند و در شأن آنان آيات سوره «هل اَتي» فرود آمد و يا ماجراي پيراهن شب عروسي كه حضرت زهرا آن را به زني مستمند بخشيد، نشان دهنده گوشه اي از ايثارگريهاي آن بانوي بزرگوار است.



امام حسن(ع) فرمود: مادرم، در يك شب جمعه، در محراب عبادتش، عبادت كرد. شنيدم كه براي مردان و زنان مؤمن دعا مي كند و آنها را يكي يكي نام مي برد؛ ولي براي خود هيچ چيز از خدا نخواست. گفتم: مادر، چرا براي خودت دعا نمي كني؟ مادرم گفت: فرزندم، اول همسايه و سپس اهل خانه. (الجار ثم الدّار)5



بزرگداشت و احياي نام و ياد شهيدان



زهراي داغدار، بر سر مزار شهيدانِ جنگ احد، بويژه عموي پدرش حضرت حمزه، مي آمد و گوهر اشك خويش را تقديمشان مي كرد تا به همگان اعلام كند كه با عافيت طلبي، سرپيچي از انجام دادن تكاليف و دور نگه داشتن خود از آتش حادثه نمي توان اسلام را حفظ كرد. بايد چون اين شهيدان به معركه پاي نهاد و با خدا معامله كرد. زهراي صبور و تنها مي خواست با اشك خويش غربت اسلام را فرياد كند و بگويد: اي گروه غفلت زده، بيدار شويد كه ارزشهاي شما را تباه و فرهنگ خويش را حاكم ساختند. مي خواست بگويد: نگذاريد اسلام به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.

پاورقي

1 ـ الغدير، ج 1، ص 197 و ج 2، ص 318؛ احقاق الحق، ج 5، ص 87 و ج 6، ص 282 و ج 21، ص 26.



2 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 87 ـ 88.



3 ـ العوالم، ج 11، ص 292.



4 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 30.



5 ـ همان، ص 81.

سيد عليرضا جعفري