بازگشت

كوثر نبوت


«انا اعطيناك الكوثر فصلّ لربّك و انحر انّ شانئك هو الابتر»(1)



در روزگارى كه مردم، وجود دختر را براى خود ننگ مى دانستند و آنان را زنده به گور مى كردند، دخترى پا به عرصه وجود گذاشت كه مايه افتخار زنان در تاريخ گرديد، زيرا به خاطر فرهنگ غلط آن روز، پيامبر اسلام(ص) را به علت نداشتن پسر و داشتن دختر، ابتر مى ناميدند و معتقد بودند كه پسر، چراغ خانه را روشن مى كند، و اگر پسرى از او به جا نماند، نام او فراموش خواهد شد، در نتيجه، چنين شخصى را ابتر مى ناميدند، اما خداوند خطاب به رسول خود فرمود: «ما به تو كوثر بخشيديم، پس به شكرانه آن نماز بگذار و قربانى كن. بدرستى كه دشمن تو ابتر است.»(2)



مصطفى را وعده داد الطاف حق







گر بميرى تو نميرد اين سبق



رونقت را روز روز افزون كنم







نام تو بر زر و بر نقره زنم



منبر و محراب سازم بهر تو







در محبت قهر من شد قهر تو(3)



«ويژگى ها»



1. برخورد خوب با شوهر



ابن شهر آشوب مى نويسد: روزى على، به فاطمه گفت: چيزى براى خوردن دارى؟



ـ خير، به خدا سوگند دو روز است كه خود و فرزندانم ـ حسن و حسين ـ گرسنه ايم.



ـ چرا به من نگفتى؟



ـ از تو شرم كردم چيزى از تو بخواهم كه توانايى آماده كردن آن را نداشته باشى...(4)



2. زهد در دنيا



آن حضرت زشتى ها و آفت هاى اين جهان را ديده و خود را از دنيا و آنچه در آن بود، بريده بود. روزى سلمان به خانه دختر پيامبر(ص) مى رود، فاطمه (س) چادرى بر سر دارد كه قسمت هايى از آن، پينه خورده است، سلمان با تعجب به آن چادر نگريسته و اندوهگين مى شود؛ چرا بايد چنين باشد...؟



وقتى فاطمه(س) به ديدن پدر مى رود مى گويد: پدر، سلمان از چادر وصله خورده من تعجب كرد، به خدا سوگند، در اين پنج سالى كه من در خانه على به سر مى برم تنها پوست گوسفندى داريم كه روزها شترمان را بر روى آن علف مى خورانيم و شب هنگام، بر روى آن مى خوابيم.(5)



و به همين خاطر است كه به زهرا، بتول هم مى گويند: (بتول يعنى از دنيا بريده به منظور جلب رضاى پروردگار) آرى اين درسى است نه فقط براى زنان، بلكه همگان كه بدانند ارزش انسان به اين نيست كه در لذايذ دنيا، غوطه ور شوند، بلكه كمال انسان به كسب معنويات و فضائل انسانى است.



3. مقدم داشتن همسايه بر خود در دعا



امام حسن مجتبى(ع) مى گويد: مادرم شبهاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت سپرى مى كرد و چون دست به دعا برمى داشت، مردان و زنان با ايمان را دعا مى كرد اما درباره خود چيزى نمى گفت، روزى به او گفتم:



مادر چرا براى خود نيز مانند ديگران دعاى خير نمى كنى؟



گفت: فرزندم، همسايه مقدم است.(6)



4. احترام به شوهر



هنگامى كه حضرت زهرا(ع) در بستر بيمارى بود، ابوبكر و عمر خواستار ديدار او شدند، اما دختر پيغمبر، رخصت ديدار را نمى داد: على(ع) گفت: مى پذيرم كه تو، به آنان اجازه ملاقات دهى، فاطمه گفت: حال كه چنين است، خانه، خانه توست...(7)



5. عبادت



حسن بصرى مى گويد: در امت اسلام هيچ كس عابدتر از فاطمه (س) نبود، آن قدر به عبادت پرداخت كه پاهايش ورم كرد.(8)



هنگامى كه آن حضرت در محراب عبادتش به عبادت مى ايستاد، فروغش، چشمان اهل آسمان را خيره مى كرد آن گونه كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشد.(9)



سيد بن طاووس در «اقبال» دعاهايى از او روايت كرده است كه پس از نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشاء و نماز بامداد به طور مرتب مى خوانده است.



6. محفوظ بودن از نامحرم



رسول اكرم(ص) فرمود: چه چيزى براى زن بهتر است؟ او در پاسخ گفت: نه او مرد نامحرم را بنگرد و نه اين كه اجازه دهد مرد نامحرمى او را نگاه كند.(10)



«روزى پيامبر(ص) و فاطمه(س) در كنار هم نشسته بودند كه مردى اجازه ورود خواست، قبل از ورود او، فاطمه برخاست و خود را پوشاند، رسول خدا(ص) فرمود: آن مرد نابيناست چرا خود را پوشانيدى، پاسخ داد: بلى او نابيناست ليكن من او را مى بينم، علاوه بر اين، او مى تواند بوى من را استشمام كند، پيامبر(ص) فرمود: شهادت مى دهم كه پاره تن من هستى»(11) اين برخورد حضرت زهرا(س)، درس حفظ حجاب را به زنان ما مى آموزد.



7. كار در خانه



پيامبر(ص) كارهاى داخل خانه را به زهرا سپرد و او در اين راستا، تلاش زيادى مى كرد تا بتواند وظيفه خانه دارى خود را به نحو احسن انجام دهد.



على(ع) به يكى از يارانش فرمود: فاطمه(س) در خانه، چندان با مشك، آب مى آورد كه آثار بر دوش كشيدن مشك بر بدنش، هويدا بود، آن چنان دستاس مى كرد كه دست هايش تاول مى زد، در تميز كردن خانه و پختن نان و غذا آن گونه زحمت مى كشيد كه لباس هايش، مندرس مى شد.(12)



موقعيت و زندگى سياسى و اجتماعى



كارهاى زهرا(س) در خانه دارى و بچه دارى و شوهر دارى خلاصه نمى شد بلكه در مسائل سياسى و اجتماعى و نظامى نيز نقش بسزايى داشت، او به همه زنان شيوه هاى موضع گيرى در مسائل سياسى را آموخت، با آن كه تنى رنجور و اشتغالاتى بسيار داشت، خود را از عرصه حيات سياسى، دور نمى داشت.



1. در جنگ



آن حضرت در جبهه هاى نبرد، حضور مى يافت و به مداواى مجروحان و آبرسانى به رزمندگان مى پرداخت و به يارى خانواده شهدا مى شتافت و براى پيروزى رزمندگان، به نيايش مى پرداخت.



واقدى مى گويد: فاطمه زهرا(س) در جنگ احد به همراه چهارده زن ديگر به منطقه نبرد رفت، چون چهره پيامبر را آغشته به خون ديد، پدر را در آغوش كشيد و خون از چهره اش پاك كرد...(13)



آفرين به همه بانوانى كه در زمان جنگ تحميلى، جهت كمك به رزمندگان اسلام به جبهه ها شتافتند و به حضرتش تأسى نمودند.



2. دفاع از حق



او مدافع حق بود: مدافع على(ع)، دفاع او از على(ع) به خاطر نسبت همسرى اش با وى نبود، بلكه او على(ع) را امام بر حق مى دانست و خود نيز در برابرش مطيع بود. با جرأت و قدرت به دفاع از على(ع) پرداخت. در دفاع از حق، آن قدر پيگير بود كه شب ها فرزندانش را بر استرى سوار مى كرد و به در خانه مهاجر و انصار مى رفت و با آنان احتجاج مى كرد و مى پرسيد: آيا در ماجراى غدير شما حضور نداشتيد كه پيامبر(ص)، على(ع) را به خلافت منصوب نمود، پس امروز چرا سكوت مى كنيد؟ چرا خاك گور را بر سر خود ريخته و با ديدن غصب حق، دم بر نمى آوريد؟(14)



3. احقاق حق و آگاه كردن از سنت شكنى



فدك، ملك فاطمه بود، زيرا روايات زيادى داريم كه وقتى آيه «و آت ذاالقربى! حقه» نازل شد پيغمبر به فاطمه فرمود: «فدك مال تو باشد.»(15) اما خليفه اول آن را از او گرفته بود و زهرا به خاطر اين عمل خليفه، آرام نگرفت و مسلمانان را از اين سنت شكنى آگاه كرد. آن حضرت براى طرح شكايت در مجمع عمومى (مسجد) حاضر شد.(16)



آرى او در جهت احقاق حق و سنگردارى به تنهايى به ميدان بحث و قضاوت رفت و در مسجد پيامبر(ص) ايستاد و خليفه وقت را به استيضاح كشاند.



زهراى بزرگ (س) نه تنها با زندگى اش، بلكه با شهادتش و چگونه مردنش و نيز با وصيت شگفت انگيزش، نقاب از چهره دشمنان، برگرفت و به رسوا سازى آنان پرداخت. چه دردناك است كه على(ع) همچون گذشته به تنهايى و آن هم در دل شب، كالبد زهراى پاك را بر دوش گرفته و آرام آرام، قدم بر مى دارد، به نقطه اى مى رسد كه رهيارش از وى خواسته بوده، درنگ مى كند، پيكر زهراى مظلوم را ـ به آهستگى ـ بر زمين مى گذارد، آنگاه ـ به آرامى و ناباورانه ـ جنازه را به درون خاك، مى سراند.(17) على (ع) فاطمه(س) را به پيامبر مى سپارد و باز مى گردد، على ـ همچنان ـ تنهاست.



رفتار حضرت زهرا(س) و عملكردش در مسائل سياسى، اجتماعى، نظامى، هشدارى است به همه كسانى كه معتقدند زن بايد در خانه بماند و در صحنه اجتماع حاضر نشود، و تأييد است بر انديشه همه كسانى كه قائل به حضور زنان ـ با حفظ موازين شرعى ـ در همه عرصه هاى اجتماعى و سياسى اند.



شهادت



حضرت در اواخر عمر خود در بستر بيمارى خوابيد، اين كه چند روز در بستر بيمارى بوده، مشخص نيست و بر اثر همان بيمارى به جوار رحمت حق شتافت. و اينكه چند ماه پس از رحلت پدر، زندگانى را بدرود گفت، معلوم نيست، مورخان در اين باره، اختلاف دارند ، چهل شب (18)، دو ماه (19) ، هفتاد و پنج روز (20)، سه ماه(21)، شش ماه(22)، هشت ماه (23)نيز گفته اند.

پاورقي

1. سوره كوثر.



2. همان.



3. مثنوى، دفتر سوم نيكلسن، ص 68.



4. كشف الغمه، ج 1، ص 469.



5. بحارالانوار، ج 43، ص 88 و سفينه البحار، ج 1، ص 571.



6. كشف الغمه، ج 1، ص 468.



7. علل الشرايع، ج 1، ص 178.



8. بحارالانوار، ج 43، ص 84.



9. جلاء العيون، ج 1، ص 186.



10. مناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 341.



11. مناقب، ابن مغازلى، ص 380 و بحارالانوار، ج 43، ص 91.



12. همان منبع، ص 82.



13. مغازى، ج 1، ص 29.



14. الامامة و السياسة،ج 1، ص 29.



15. كشف الغمه، ص 2، ص 102، جلال الدين سيوطى، ج 4، ص 177، غاية المرام، ص 323.



16. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 16، ص 263.



17. بحارالانوار، ج 43، ص 214.



18. همان، ص 191.



19. همان، ص 213.



20. عيون المعجزات، به نقل از مجلسى، ص 212.



21. طبقات، ج 8، ص 18.



22. انساب الاشراف، بلاذرى، ص 402.



23. الاستيعاب، ص 749.

حجة الاسلام رضا باقي زاده