بازگشت

حديث لوح حضرت فاطمه زهرا (س)


در كتاب كمال الدين و تمام النعمة (باب 28) از محدث حليل القدر «ابو جعفر محمدبن على بن حسن بن بابويه قمى» مشهور به شيخ صدوق (م.381هـ) رواياتى درباره لوح حضرت زهرا(س) آمده است كه در آن لوح به نام و تعداد امامان(ع) اشاره شده است.1 در اين مقالْ سه حديث را يادآور مى شويم و سپس به توضيح حديث لوح مى پردازيم.

حديث اول



در روايت اول بر اساس نقل ابو بصير چنين گزارش شده است:



«امام صادق(ع) فرمود: پدرم محمدبن على الباقر(ع) روزى به جابربن عبدالله انصارى گفت: جابر! سخنى با تو داشتم چه موقع فارغ بال مى شوى تا درباره موضوعى با تو سخن گويم؟ جابر به حضرت عرض كرد: هر وقت شما اراده كنيد.»



فرصتى پيش آمد و امام با جابر خلوت نمود و به گفتگو پرداختند. در اين گفتگو امام از جابر خواست تا آنچه را كه در جريان مشاهده لوحى كه در دست جده اش حضرت فاطمه(س) ديده بود براى او بازگو كند و او را از آنچه حضرت فاطمه(س) از مطالب مكتوب در لوح به او خبر داده، آگاه كند.



جابر پاسخ داد: «شهادت مى هم كه روزى در ايام حيات رسول الله(ص) مادرت فاطمه(س) را ملاقت كردم تا ولادت حسين [بن على(ع)] را به او تبرك بگويم كه در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزينه را ديدم كه گمان كردم زمرّد است؛ در آن لوح، كتاب سفيدى را كه به درخشندگى خورشيد بود مشاهده كردم. به آن حضرت عرض كردم: پدر و مادرم فداى تو باد! اين لوح چيست [و از كجا آمده است]؟



فاطمه(س) فرمود: «اين لوحى است كه خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى(ص) اهدا نمود. در اين لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسين(ع)] و نام اوصيا و امامانى كه از نسل فرزندم [حسن(ع)] هستند ذكر شده است. پدرم رسول الله (ص) آن را به من بخشيده است تا با نگاه كردن در آن دلم شاد شود».



جابر آنگاه ضافه نمود: «سپس مادرت فاطمه(س) آن لوح را در اختيار من قرار داد سپس آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اى از آن را در ذهن نگاه داشتم [يا از روى آن نوشتم]».



امام صادق(ع) در ادامه روايت مى فرمايد:



«آنگاه پدرم به جابر فرمود: جابر! آيا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آيا آن را بر من عرضه مى كنى؟ جابربن عبدالله گفت: آرى. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسيدند. جابر صحيفه اى از پوست نازك آورد، آن را گشود و به رؤيت پدرم رسانيد. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحيفه اى كه در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه اى كه در دستش بود، نگريست پدرم تمام مطالب صحيفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از كلام امام با حرفى از صحيفه اى كه در دست جابر بود مخالف نبود.



پس از آنكه قرائت امام به پايان رسيد جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى گيرم كه آنچه در صحيفه نزد فاطمه(س) ديدم همين بود كه شما خوانديد، اما متن اين لوح طبق نقل چنين است:



بسم اللّه الرحمن الرحيم



اين كتابى است از سوى خداوند شكست ناپذير و حكيم به محمد[ص] نور و فرستاده خدا و حجاب، دليل و آيت او در زمين. اين نوشته توسط جبرئيل امين از جانب رب العالمين آورده شد.



اى محمد[ص] اسماء الهى را بزرگ شمار، نعمتهايم را شكرگزار باش، هرگز نشانه هايم را انكار نكن. من پروردگار و معبود جهانيانم و جز من خدايى نيست؛ درهم كوبنده جباران و خوار كننده ستمگران و حسابرس روز جزايم. من همان الله و معبود شمايم كه جز من الله و معبودى نيست. هر كه به فضل كسى جز من اميدوار باشد يا از چيزى جز عدل الهى خوف داشته باشد، او را به عذابى سخت گرفتار خواهم ساخت كه احدى از جهانيان آن را نچشيده است. سپس فقط مرا پرستش كن و بر من توكّل نما. من هيچ رسولى را مبعوث نكردم و رسالت او را تكميل ننمودم و دوران تبليغ و رسالت او را به پايان نرساندم مگر اينكه براى او وصى يى قرار دادم.



[اى محمد(ص)] تو را بر تمام پيامبران برترى بخشيدم؛ وصىّ تو را نيز بر تمام اوصيا برترى دادم. سپس از وصىّ و جانشينت، تو را به وجود دو فرزند دلاور، حسن و حسين گرامى داشتم. بعد از پايان دوره [حيات و امامت] پدرش [على (ع)] حسن را معدن علم خود و حسين را نگهبان و حافظ وحى خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسين بخشيدم و او را بدين سبب گرامى داشتم و براى او سعادت خواستم. حسين با فضيلت ترين كسى است كه شهيد گشت و در بين شهيدان بالاترين درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحيد تمام و كمال را با او همراه كردم، حج بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس [رضايت و غضب] اهل بيت و عترت او پاداش مى دهم و طالحان و بدكاران را به سزاى اعمال خوش مى رسانم.



اولين فرزند و عترت حسين[ع]، [على] سرور پرستندگان و زينت دوستان من است. پس از او فرزندش كه شبيه و همنام جدش است محمد، شكافنده علم الهى و معدن حكمت اوست. بزودى ترديد كنندگان [در حقانيت] جعفربن محمد هلاك خواهند شد؛ هركس به او [و مكتب او] باز گردد، گويى به من [و دين من] باز گشته است.



سخن حق از من است: سوگند مى خورم كه منزلت دانش جعفربن محمد [و هر آن كه بر او ايمان آورد] را گرامى بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شيعيان، پيروان و يارانش قرار خواهم داد، سپس فتنه كور و سياه گمنامى و تقيه را از برابر امام موسى[ع] كنار خواهم زد؛ چرا كه سير فرمان و اطاعت الهى هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دليل من از ديد مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تيره بخت نخواهند گرديد.



[اى محمد به خلق بگو] اگر كسى يكى از حُجج مرا انكار كند، نعمتى را كه داده ام انكار نموده است و هر كه آيه اى از كتابم را تغيير دهد بر من تهمت بسته است. واى بر افترا زنندگانِ انكارگر، آن زمان كه دوران امامت بنده و دوست و برگزيده ام موسى [بن جعفر(ع)] به پايان رسد.



آگاه باشيد! هر كه هشتمين حجت مرا دروغ شمارد، گوئى همه اولياى مرا انكار نموده است. علىّ [بن موسى(ع)] دوست و ياور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار مى دهم؛ توان او را در پاسدارى از آن مى آزمايم؛ عفريت ستمگر و متكبر او را مى كشد و در شهرى كه عبد صالح ذوالقرنين ساخت دفن مى شود.



سخن حق آن است كه من بگويم: ديدگان موسى را با تولد فرزندش محمد و خليفه و جانشين پس از او روشنى بخشم. محمد [بن على بن موسى الرضا(ع)] وارث علم و دانش من و معدن حكمت و جايگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. بهشت را جايگاه او قرار دادم و او را شفيع هفتاد نفر از افراد خانواده [منسوبان او] كه جهنم بر آنان واجب شد قرار دادم [پس از او] فرزندش على[بن محمدبن على بن موسى الرضا(ع)] دوست و ياورم را سعادتمند كردم؛ او امانت دار وحى من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن على بن محمد] را بر خواهم آورد كه دعوت كننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهى است. آنگاه [پس از او] حجت خويش را با آمدن فرزندش [قائم آل محمد(ع)] كه رحمت واسعه براى جهانيان است تكميل خواهم نمود. قدرت و كمال موسوى، عظمت و نور عيسوى و صبر ايوب همه را در او مى بينيد؛ او در زمانى خواهد آمد كه دوستان من خوار شده و چون مغولان و ديلميان مشرك، سرافكنده گشته و به آتش كشيده مى شوند، سرهاى آنان به عنوان هديه به اطراف و اكناف فرستاده مى شود و ترسان و لرزان مى شوند، زمين از خون آنان رنگين مى شود و هلاكت و فرياد و شيون در بين زنانشان همه گير مى شود.




حسين علي تركماني